English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
vesture U تصرف اراضی
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
subject of hire U مورد اجاره
object of lease U عین مستاجره مورد اجاره
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
green U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
captain a protest U افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chater party U اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
Lease (rental) agreement. U اجاره نامه (قرار داد اجاره )
farm U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed U اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
under lease U وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
lease U اجاره نامه اجاره دادن
letting U اجاره دادن اجاره رفتن
lets U اجاره دادن اجاره رفتن
let U اجاره دادن اجاره رفتن
leases U اجاره نامه اجاره دادن
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
rental U اجاره بها اجاره
leasing U اجاره کردن اجاره
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
land development U احیای اراضی
cultivated land U اراضی محیات
innings U اراضی مستحدثه
conservation of land U حفظ اراضی
seisin U مالکیت اراضی
waste lands U اراضی موات
waste land U اراضی موات
occupied territories U اراضی اشغالی
occupied territory U اراضی اشغالی
land distribution U توزیع اراضی
accumulative area U اراضی سوارشونده
land grant U اعطای اراضی
unutilized land U اراضی موات
quiet enjoyment U حق انتفاع اراضی
tidal flats U اراضی جزرومدی
utilized lands U اراضی دایر
escheat U اراضی بلا وارث
cultivation of waste land U احیا اراضی موات
uti possidetis U تملک اراضی اشغالی
redemption U پرداخت مالیات اراضی
reclaiming U احیاء اراضی موات
reclaimed U احیاء اراضی موات
reclaim U احیاء اراضی موات
reclaims U احیاء اراضی موات
uti possidetis U تملک اراضی مفتوحه
polder U اراضی پست کنار دریا
terre tenant U متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
land office U اداره املاک وثبت اراضی
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
beachheads U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachhead U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
land poor U دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
cadastre U دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cadastral U مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods U اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
subinfeudate U اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
incomplete U انجام نشده پر نشده
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
fee tail U تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
parties U اطراف
environments U اطراف
environment U اطراف
environs U اطراف
milieux U اطراف
milieus U اطراف
milieu U اطراف
from the four winds U از اطراف
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
architrave U گچبری اطراف در
wry U به اطراف چرخاندن
about U در اطراف نزدیک
sides of the question U اطراف موضوع
ambient noise U صدای اطراف
mess around <idiom> U دو رو اطراف بازیکردن
wryly U به اطراف چرخاندن
periderm U پوست اطراف
edge zone U اطراف لبه
go around <idiom> U به اطراف سفرکردن
vicinity U در حدود در اطراف
pappus U کلاله اطراف گل
gravesides U اطراف قبر
graveside U اطراف قبر
pericardium U اطراف قلب
occupation U تصرف
occupations U حق تصرف
occupations U تصرف
seizures U تصرف
right of possession U حق تصرف
possession U ید تصرف
occupancy U تصرف
tenure U تصرف
possession U تصرف
acquest U تصرف
originality U تصرف
occupation U حق تصرف
seizure U تصرف
keeping U تصرف
arrangements U تصرف
arrangement U تصرف
lien U حق تصرف
possessorship U تصرف
barnyard U محوطهء اطراف انبار
seaward U اطراف دریا روبدریا
black eyes U سیاهی اطراف چشم
black eye U سیاهی اطراف چشم
barnyards U محوطهء اطراف انبار
quayside U زمین اطراف بارانداز
to look a bout U اطراف کار را پاییدن
parties U متداعیین اطراف دعوی
touchline U خط اطراف زمین فوتبال
port U ریل اطراف ناو
look round U اطراف کار را دیدن
sea chest U مکندههای اطراف ناو
atmospheres U فضای اطراف هرجسمی
atmosphere U فضای اطراف هرجسمی
to get possession of U تصرف کردن
glom on to U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
tenendum U مدت تصرف
seizes U تصرف کردن
to take possession of U تصرف کردن
tenability U قابلیت تصرف
occupations U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
take possession of U تصرف کردن
modification U تصرف در معنی
hold U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
re entry U اعاده تصرف
re-entry U اعاده تصرف
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
lien U حق تصرف وثیقه
figuration U ترکیب تصرف
put in possession U تصرف کردن
seizing U تصرف توقیف
deflowering U تصرف کردن
larceny U تصرف غیرقانونی
occupy U تصرف کردن
deflowers U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
right of lien U حق تصرف وثیقه
occupying U تصرف کردن
occupation U تصرف کردن
inhabitancy U تصرف حق سکنی
possessing U در تصرف داشتن
possesses U در تصرف داشتن
possess U در تصرف داشتن
deflower U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com