Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
backwoods
U
اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arrentation
U
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
verderor
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
verderer
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
far
U
دوراز
off the trail
U
دوراز خط
away
U
دورافتاده
faraway
U
دورافتاده
far off
U
دورافتاده
out of harm's way
U
دوراز اسیب
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
not ahunderd mails flom
U
نه چندان دوراز
away
U
دوراز خارج
straggler
U
دورافتاده از یکان
backwaters
U
جای دورافتاده
stragglers
U
دورافتاده از یکان
backwater
U
جای دورافتاده
straggly
U
پرت دورافتاده
far flung
U
پرت و دورافتاده
far-flung
U
پرت و دورافتاده
off shore fisheries
U
شیلات دوراز کرانه
backwoodsman
U
اهل جای دورافتاده
castaway
U
پرتاب شده از کشتی به دورافتاده
outhouse
U
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
outhouses
U
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
castaways
U
پرتاب شده از کشتی به دورافتاده
under hatches
U
زیر عرشه دوراز نظر مرده
outside
U
منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
outsides
U
منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
wider
U
تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wide
U
تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
widest
U
تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
bushbaby
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies
U
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
ab
U
پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
cultivated land
U
اراضی محیات
tidal flats
U
اراضی جزرومدی
occupied territories
U
اراضی اشغالی
land grant
U
اعطای اراضی
occupied territory
U
اراضی اشغالی
waste land
U
اراضی موات
utilized lands
U
اراضی دایر
unutilized land
U
اراضی موات
vesture
U
تصرف اراضی
accumulative area
U
اراضی سوارشونده
quiet enjoyment
U
حق انتفاع اراضی
land distribution
U
توزیع اراضی
conservation of land
U
حفظ اراضی
land development
U
احیای اراضی
waste lands
U
اراضی موات
innings
U
اراضی مستحدثه
seisin
U
مالکیت اراضی
uti possidetis
U
تملک اراضی مفتوحه
cultivation of waste land
U
احیا اراضی موات
reclaim
U
احیاء اراضی موات
reclaiming
U
احیاء اراضی موات
reclaims
U
احیاء اراضی موات
uti possidetis
U
تملک اراضی اشغالی
escheat
U
اراضی بلا وارث
redemption
U
پرداخت مالیات اراضی
reclaimed
U
احیاء اراضی موات
planning permission
U
اجازه عمران و ابادی اراضی
terre tenant
U
متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
cession of territory
U
واگذار کردن اراضی مملکت
vender's lien
U
حق حبس بایع در معامله اراضی
polder
U
اراضی پست کنار دریا
land office
U
اداره املاک وثبت اراضی
nemoral
U
جنگلی
jungly
U
جنگلی
forestal
U
جنگلی
forestial
U
جنگلی
silvical
U
جنگلی
jungled
U
جنگلی
wild
U
جنگلی
woodsy
U
جنگلی
wildest
U
جنگلی
sylvan
U
جنگلی
silvan
U
جنگلی
wilds
U
جنگلی
sylvatic
U
جنگلی
ring dove
U
جنگلی
land poor
U
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
cadastre
U
دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
beachhead
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachheads
U
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
He has laid hands on these lands.
U
دست انداخته روی این اراضی
maroon
U
شاه بلوط اروپایی رنگ خرمایی مایل بقرمز درجزیره دورافتاده یاجاهای مشابهی رها شدن یا گیر افتادن
sloe
U
الوچه جنگلی
wood rat
U
موش جنگلی
Forestgreen
<adj.>
<noun>
U
سبز جنگلی
orang utan
U
ادم جنگلی
wood pigeon
U
کبوتر جنگلی
silva
U
ناحیه جنگلی
moor hen
U
مرغ جنگلی
thornbush
U
تمشک جنگلی
silva
U
درختان جنگلی
hautboy
U
درخت جنگلی
hautbois
U
درخت جنگلی
hillbillies
U
ادم جنگلی
cushat
U
کبوتر جنگلی
horsefly
U
مگس جنگلی
beech wood
U
چوب جنگلی
woodland
U
زمین جنگلی
sloes
U
الوچه جنگلی
woodlands
U
زمین جنگلی
hardwoods
U
چوب جنگلی
moorhens
U
مرغ جنگلی
moorhen
U
مرغ جنگلی
hardwood
U
چوب جنگلی
dryad
U
حوری جنگلی
horseflies
U
مگس جنگلی
durmast
U
بلوط جنگلی
hillbilly
U
ادم جنگلی
orang outang
U
ادم جنگلی
hard wood
U
چوب جنگلی
hamadryad
U
حوری جنگلی
foresttree
U
درخت جنگلی
orang-outang
U
ادم جنگلی
orang-outans
U
ادم جنگلی
orang-outangs
U
ادم جنگلی
cadastral
U
مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
deforestation
U
قطع درختان جنگلی
woodnote
U
نغعه پرندگان جنگلی
wood anemone
U
شقایق جنگلی امریکایی
tomtit
U
سینه سرخ جنگلی
bramble
U
خاربن تمشک جنگلی
brambles
U
خاربن تمشک جنگلی
sylva
U
درختان جنگلی یک ناحیه
blackthorn
U
درخت الوچه جنگلی
wood bind
U
ویشه تاک جنگلی
field roving course
U
مسابقه تیراندازی جنگلی
gribble
U
درخت الوچه جنگلی
hardwood fiber
U
فیبر از چوب جنگلی
pinions
U
قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinioning
U
قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinion
U
قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
slash and burn
U
بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
larrigan
U
کفش مخصوص مردم جنگلی
woodcock
U
خروس جنگلی اسیایی و اروپایی
subinfeudate
U
اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
wood bine
U
ویشه تاک جنگلی یکجورسیگار ارزان
fee tail
U
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
agrarianism
U
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
satyric
U
وابسته به نیم خدای جنگلی دیو صفت
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor
U
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
disforest
U
ازحال جنگلی بیرون امدن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
disafforest
U
ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
lease
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases
U
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
occupation franchise
U
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
Jangle Arjuk
U
طرح جنگلی ارجوک
[این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
root of title
U
منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
irredentism
U
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
beech
U
چوب جنگلی چوب چنار
hardwood
U
چوب جنگلی چوب سخت
beeches
U
چوب جنگلی چوب چنار
hardwoods
U
چوب جنگلی چوب سخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com