English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it is our pleasure to U اراده ما اینست که
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abuleia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abulia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
here it is U اینست
it is my wish that U میل من اینست که
the remedy lies in this U چاره ان اینست
the mischief of it is that' U خرابی ان اینست که
strange to say U یک چیزغریب اینست
here is my book U اینست کتاب من
it is only his way U حالش اینست
it is my wish that U خواهش من اینست که
it is habitual with me to.... U خویاعادت من اینست
it is because U برای اینست که
iam of the opinion that U نظر من اینست که
This is mainly because ... U دلیل اصلی آن اینست که ...
in point of fact U حقیقت امر اینست که
The fact of the matter is. . . . . . . U حقیقت امر اینست که ...
She loves to have a lot of doges . U عاشق اینست که سگ نگاهدارد
The fact is that… U قدر مسلم اینست که ...
he thinks to deceive you U قصدش اینست شمارابفریبد
i am nat my last shifts U اخرین وسیله یا تدبیر من اینست
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
we make it a rule to U قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
imeant that he is kind U مقصودم اینست که ادم مهربانی است
The moral of the story is that … U نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
as a matter of fact U حقیقت امر اینست که خوب بخواهید بدانید
The moral point of this story is that… U مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
If this is your problem , it is no problem , it is no problem . U اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
judy U در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
volition U اراده
abulic U بی اراده
weak-kneed U بی اراده
infirm of purpose U بی اراده
will-power U اراده
voluntariness U اراده
volitionally U با اراده
thy will U اراده ات
on the impluse of the moment U بی اراده
nisus U اراده
thy will U اراده تو
aimless U بی اراده
resolutions U اراده
wills U اراده
intentions U اراده
willed U اراده
will U اراده
determination U اراده
weak kneed U بی اراده
resolution U اراده
passives U بی اراده
intention U اراده
purposeful U با اراده
animus U اراده
passive U بی اراده
willable U قابل اراده
social will U اراده اجتماعی
volitionary U وابسته به اراده
free will U اراده ازاد
will-power U قدرت اراده
steely look U نگاه با اراده
An iron wI'll. U اراده آهنین
free will U ازادی اراده
automatons U ادم بی اراده
automaton U ادم بی اراده
will therapy U اراده درمانی
self will U اراده شخصی
wills U اراده کردن
dysbulia U اختلال اراده
will U اراده کردن
involuntarily U بدون اراده
driftless U بی مرام بی اراده
volition U از روی اراده
voluntarily U از روی اراده
willed U اراده کردن
abulic U فاقد اراده
voluntarism U اراده گرایی
To have a strong wI'll. U اراده قوی داشتن
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
He is strong-wI'lled. U آدم با اراده ای است
will of iron <idiom> U اراده آهنین داشتن
of one's own volition U از روی اراده خود
what is your will? U اراده شما چیست
real will U نظریه اراده واقعی
libertarians U طرفدار ازادی اراده
libertarian U طرفدار ازادی اراده
abulomania U دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
tenant at will U متصرف به میل و اراده مالک
self surrender U واگذاری خود تسلیم به اراده
animals U مربوط به روح وجان یا اراده
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
will temprament tests U ازمونهای اراده- خلق وخوی
animal U مربوط به روح وجان یا اراده
willpower U تصمیم جدی نیروی اراده
spermatorrhoea U خروج منی بدون اراده احتلام
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
It depends on your decison. U بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
automatize U کسی را بی اراده الت دست کردن
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
impulsively U با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
downy's will temperament test U ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
voluntarism U فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts U اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
abram's law U این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
necessity U درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com