English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pulsatile instruments U ادوات ضربی یا زدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
instruments of percussion U ادوات ضربی
percussive U زدنی
evasible U طفره زدنی
addible U جمع زدنی
perturbable U برهم زدنی
maces U گول زدنی
mace U گول زدنی
evasible U گریز زدنی
bunting U روش ضربه زدنی که توپ اهسته می غلتد
clean the bases U ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
multiplicantive U ضربی
gears U ادوات
geared U ادوات
gear U ادوات
fixture U ادوات
instrument U ادوات
annular barrel vault U طاق ضربی
ragtime U موسیقی ضربی
straight barrel vault U طاق ضربی
privative particles U ادوات نفی
weapon troops U یکانها ادوات
hollow ware U ادوات فلزی
privative particles U ادوات سلب
weapon troops U قسمتهای ادوات
weapon platoon U دسته ادوات
agricultural implements U ادوات فلاحتی
percussion instrument U الات موسیقی ضربی
percussionists U نوازنده اسبابهای ضربی
inclined barrel arch U طاق ضربی مایل
percussionist U نوازنده اسبابهای ضربی
habanera U رقص دو ضربی کوبا
sloping barrel vault U طاق ضربی مایل
stringed instruments U سیمدار ادوات الضرب
interrogative U ادوات استفهام پرسشی
interrogatives U ادوات استفهام پرسشی
programming aids U ادوات برنامه نویسی
debugging aids U ادوات اشکال زدایی
debug aids U ادوات اشکال زدایی
lighting equipments U الات و ادوات روشنایی
to beat time U ضلاب یافاصله ضربی گرفتن
brass band U ادوات انها از برنج باشد
brass bands U ادوات انها از برنج باشد
earless U بی دسته فاقدگوش موسیقی یاگوش ضربی
mazurka U رقص نشاط انگیز سه ضربی لهستانی
percussion U اسبابهای ضربی مثل طبل ودنبک
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
paleolithic age U روزگاری که مردم ازسنگهای تراشیده ادوات وافزار میساختند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
lintel U نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
lintels U نعل درگاه تیر یا اجرکاری ضربی بالای درب و پنجره
weaving shed U [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
to keep time U موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
shed U دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
counter shed U پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com