Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
provided
U
درصورتیکه
wheras
U
درصورتیکه
in the event that
U
درصورتیکه
In the event I do not come.
U
درصورتیکه نیابم ؟( نیامدم )
out
U
اخراج کردن اخراج شدن
outed
U
اخراج کردن اخراج شدن
red card
U
علامت اخراج اخراج بازیگر
out-
U
اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
pure of guilt
U
بی گناه
misdemeanours
U
گناه
offense,etc
U
گناه
offense
U
گناه
fault
U
گناه
faulted
U
گناه
faults
U
گناه
transgression
U
گناه
irreproachable
U
بی گناه
offenceless
U
بی گناه
misdemeanour
U
گناه
crime
U
گناه
offenses
U
گناه
offence
U
گناه
sinless
U
بی گناه
sackless
U
بی گناه
guilt
U
گناه
guiltless
U
بی گناه
vice
U
گناه
vice-
U
گناه
vices
U
گناه
vises
U
گناه
misdemeanors
U
گناه
reproachless
U
بی گناه
delict
U
گناه
sinned
U
گناه
deep dyed
U
گناه
sin
U
گناه
cleanhanded
U
بی گناه
blameless
U
بی گناه
niet culpable
U
بی گناه
sinning
U
گناه
misdemeanor
U
گناه
irreprehensible
U
بی گناه
to perpetrate a crime
U
گناه کردن
misdeeds
U
جرم گناه
remission
U
عذر گناه
hamartophobia
U
گناه هراسی
misdeed
U
جرم گناه
resipiscence
U
اقرار به گناه
venial
U
گناه صغیر
peccatophobia
U
گناه هراسی
resipiscent
U
معترف به گناه
sin of the f.
U
گناه جسم
crime
U
گناه کردن
venial sin
U
گناه صغیره
deadly sin
U
گناه کبیره
guilt feeling
U
احساس گناه
blames
U
اشتباه گناه
blaming
U
اشتباه گناه
sinning
U
گناه ورزیدن
erring
U
گناه کار
blame
U
اشتباه گناه
absolution
آمرزش گناه
blamed
U
اشتباه گناه
irreprovable
U
بی گناه رد نکردنی
transgression
U
خطا گناه
sin
U
گناه ورزیدن
peccabillo
U
گناه کوچک
sinned
U
گناه ورزیدن
mortal sin
U
گناه کبیره
to sin agaist god
U
بخدا گناه ورزیدن
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
besetting sin
U
گناه دست برندار
i am shaped in sin
U
در گناه سرشته شده ام
to purify from sin
U
از گناه پاک کردن
d.sin
U
گناه بزرگ عمدی
pardoner
U
کشیش امرزنده گناه
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
impenitently
U
بالجاجت در گناه کاری
impemitently
U
بااصرار در گناه کاری
i may thank myself
U
گناه از خودم است
incendiary crime
U
گناه اتش انگیزی
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
the f.of adem
U
گناه یا انحراف ادم
guilt
U
گناه مجرمیت محکومیت
a guilty conscience
[about]
U
وجدان با گناه
[بخاطر]
puratorial
U
پاک کننده گناه کفارهای
original sin
U
نخستین گناه ادم ابوالبشر
sin of omission
U
گناه فروگذاری از انجام امری
salvationism
U
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
absolved
U
کسی را از گناه بری کردن
absolving
U
کسی را از گناه بری کردن
absolves
U
کسی را از گناه بری کردن
absolve
U
کسی را از گناه بری کردن
to acknowledge your own guilt
[culpability]
U
به گناه خود اقرار کردن
to purify from sin
U
از قید گناه ازاد کردن
infallible
U
مصون از خطا منزه از گناه
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
to perpetrate a crime
U
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
dewy eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
peccability
U
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
conscience-stricken
U
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
foul out
U
اخراج
disqualify
U
اخراج
ouster
U
اخراج
disqualifying
U
اخراج
lay off
U
اخراج
eviction
U
اخراج
the boot
U
اخراج
deportation
U
اخراج
banishment
U
اخراج
expulsion
U
اخراج
deposal
U
اخراج
extrusion
U
اخراج
dismissals
U
اخراج
disqualified
U
اخراج
disqualifies
U
اخراج
excomminucation
U
اخراج
ejection
U
اخراج
dislodgement
U
اخراج
evacuation
U
اخراج
deports
U
اخراج
deport
U
اخراج
deported
U
اخراج
deporting
U
اخراج
dismissal
U
اخراج
out lawry
U
اخراج
rustication
U
اخراج
expulsions
U
اخراج
evictions
U
اخراج
firing
U
اخراج
exclusion
U
اخراج
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt
U
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
walking papers
<idiom>
U
برگه اخراج
xenelasia
U
اخراج بیگانگان
clearing out
[of a place]
U
اخراج
[از مکانی]
reseau
U
اخراج اشعه
get the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
give someone the ax
<idiom>
U
اخراج شدن
dis-
U
اخراج کردن
to expel
[from]
U
اخراج کردن
[از]
let go
<idiom>
U
اخراج شدن
send down
U
اخراج کردن
out with
U
اخراج کردن
expels
U
اخراج کردن
can
U
اخراج کردن
canning
U
اخراج کردن
cans
U
اخراج کردن
deportee
U
اخراج شده
send-off
U
اخراج بازیگر
send off
U
اخراج بازیگر
deportees
U
اخراج شده
outed
U
اخراج بازیگر
send-offs
U
اخراج بازیگر
dismissal
U
اخراج از خدمت
suspension
U
اخراج موقت
dismissal
U
انفصال اخراج
expelling
U
اخراج کردن
expelled
U
اخراج کردن
expel
U
اخراج کردن
evictions
U
اخراج کردن
eviction
U
اخراج کردن
dismissals
U
اخراج از شغل
dismissals
U
انفصال اخراج
dismissals
U
اخراج از خدمت
dismissal
U
اخراج از شغل
avaunt
U
دستور اخراج
out
U
اخراج بازیگر
swops
U
اخراج کردن
swopping
U
اخراج کردن
dismission
U
انفصال اخراج
swopped
U
اخراج کردن
excommunicable
U
سزاوارتکفیریا اخراج
exorcise
U
اخراج کردن
expellable
U
قابل اخراج
swaps
U
اخراج کردن
swapped
U
اخراج کردن
swap
U
اخراج کردن
cast out
U
اخراج کردن
deportation
U
اخراج از کشور
expulsions
U
اخراج از کشور
expulsion
U
اخراج از کشور
ousts
U
اخراج کردن
ousting
U
اخراج کردن
out-
U
اخراج بازیگر
bad conduct discharge
U
اخراج از خدمت
ousted
U
اخراج کردن
oust
U
اخراج کردن
brush off
U
اخراج بی ادبانه
suspensions
U
اخراج موقت
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com