English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
gulps U صدای حاصله از عمل بلع
gulping U صدای حاصله از عمل بلع
gulped U صدای حاصله از عمل بلع
gulp U صدای حاصله از عمل بلع
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
crackle U صدای انفجار پی در پی
crackles U صدای انفجار پی در پی
blasts U صدای انفجار
POWs U صدای انفجار
blast U صدای انفجار
POW U صدای انفجار
crackled U صدای انفجار پی در پی
crackle U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackles U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
crackled U صدای انفجار وشکستگی تولید کردن شکستن
spasm U الت تشنج واضطراب
spasms U الت تشنج واضطراب
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
furore U هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
false start U دویدن قبل ازصدای تپانچه
false starts U دویدن قبل ازصدای تپانچه
blast line U مسیرموج انفجار خط موج انفجار
burning train U مسیر انفجار سیکل انفجار
explosive train U مدار انفجار مسیر انفجار
break U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
chemical horn U مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
fireball U نارنجک
fire ball U نارنجک
grenade U نارنجک
bomb U نارنجک
bombs U نارنجک
grenades U نارنجک
fireballs U نارنجک
bombed U نارنجک
bombed out U نارنجک
rifle grenade U نارنجک تفنگی
sump U چاله نارنجک
sumps U چاله نارنجک
grenadier U نارنجک انداز
hand grenade U نارنجک دستی
sullage pit U چاله نارنجک
riflegrenade U نارنجک تفنگی
soakage pit U چاله نارنجک
go devil U مین یا نارنجک کوچک
canisters U نارنجک گازاشک اور
grenadier U یکان نارنجک انداز
canister U نارنجک گازاشک اور
shell off U با نارنجک مورد حمله قراردادن
hung striker U چاشنی عمل نکرده نارنجک
granadier U درخت انار نارنجک انداز
hung striker U ضارب چاشنی معیوب نارنجک
such like U وامثال ان
jack johnson U د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
stamper U چکش وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
advantages accruning from U مزایای حاصله
polt U جوجه ماکیان وامثال ان
stations U توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed U توقفگاه نظامیان وامثال ان
station U توقفگاه نظامیان وامثال ان
flinders U خرده شیشه وامثال ان
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
emblements U منافع حاصله از زمین
feed back U بکارگیری اطلاعات حاصله
assessment U تعیین نتایج حاصله
assessments U تعیین نتایج حاصله
elbow grease U نیروی حاصله از کاردستی
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
staplers U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
stapler U فروشنده پشم وپنبه وامثال ان
solid angle U زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
ribbon U نوار ضبط صوت وامثال ان
smoker U دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
smokers U دوددهنده میوه وگوشت وامثال ان
lifesaver U عضودسته نجات غریق وامثال ان
stringing U نخ کشیدن برگهای توتون وامثال ان
ribbons U نوار ضبط صوت وامثال ان
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
coriolis effect U اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
pilot burner U چراغ کوچک اجاق گاز وامثال ان
scarfs U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
scarf U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
psychiatry U طب روحی
spiritual U روحی
intrinsic U روحی
inanition U بی روحی
psychical U روحی
spectral U روحی
psychic U روحی
mental U روحی
windchill U سرمای حاصله از وزش باد تبرید
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
solunar U حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
spirochetosis U ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
posts U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
posted U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
post- U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
smoking room U اتاق مخصوص دود دادن ماهی وامثال ان
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
post U تیر تلفن وغیره تیردگل کشتی وامثال ان
obsessions U عقده روحی
supersensible U روحی روانی
obsession U عقده روحی
to lay a ghost U روحی راناپدیدکردن
spiritually U معنوی روحی
anagogy U تعالی روحی
psychotherapy U تداوی روحی
emotional and physical U روحی وبدنی
anagoge U تعالی روحی
panpsychism U روحی نگری
verve U سبک روحی
psychasthenia U ضعف روحی
inner U روحی باطنی
gaiety U سبک روحی
psychic force U نیروی روحی
psychic force U قوه روحی
to raise a ghost U روحی راحاضرکردن
analeptic U محرک روحی
numinous U اسرارامیز روحی
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
hypervitaminosis U ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
crater U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
proliferous U بارور شونده بوسیله پیازیا جوانه زنی وامثال ان
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
invigorate U تقویت روحی کردن
anagogical U وابسته بتعالی روحی
psycho analysis U تجزیه و تجلیل روحی
anagogic U وابسته بتعالی روحی
congenial <adj.> U دارای تجانس روحی
psychic U واسطه پدیده روحی
congenial U دارای تجانس روحی
to sustain a trauma U ضربه روحی خوردن
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
slop U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
obsessing U ایجاد عقده روحی کردن
to be dashed to the ground U از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom U از نظر روحی خرد شدن
to be shattered [British E] U از نظر روحی خرد شدن
to be devastated U از نظر روحی خرد شدن
traumas U ضربه روحی روان اسیب
trauma U ضربه روحی روان اسیب
psychotherapy ortherapeutics U معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
obsess U ایجاد عقده روحی کردن
obsessed U ایجاد عقده روحی کردن
obsesses U ایجاد عقده روحی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com