Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to make odds even
U
اختلافات را تصفیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
discrepancies
U
اختلافات
domestic disturbances
U
اختلافات داخلی
settlement of disputes
U
حل و فصل اختلافات
industrial disputes
U
اختلافات صنعتی
jurisdictional dispute
U
مرکز حل اختلافات کارگری
The root of exisiting differences.
U
ریشه اختلافات موجود
compare with
U
بررسی اختلافات بین دو چیز
variations of temperature
U
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
try
U
تصفیه کردن
reconciling
U
تصفیه کردن
filters
U
تصفیه کردن
tries
U
تصفیه کردن
smeet
U
تصفیه کردن
reconciles
U
تصفیه کردن
rectified
U
تصفیه کردن
reconcile
U
تصفیه کردن
to set at rest
U
تصفیه کردن
depurate
U
تصفیه کردن
accorded
U
تصفیه کردن
to a upon
U
تصفیه کردن
refines
U
تصفیه کردن
filter
U
تصفیه کردن
refine
U
تصفیه کردن
compounds
U
تصفیه کردن
compounded
U
تصفیه کردن
administer
U
تصفیه کردن
administered
U
تصفیه کردن
administering
U
تصفیه کردن
compound
U
تصفیه کردن
administers
U
تصفیه کردن
sublimate
U
تصفیه کردن
sublimated
U
تصفیه کردن
calcine
U
تصفیه کردن
sublimates
U
تصفیه کردن
sublimating
U
تصفیه کردن
accords
U
تصفیه کردن
rarify
U
تصفیه کردن
to pay out
U
تصفیه کردن
to pay off
U
تصفیه کردن
clarify
U
تصفیه کردن
accommodate
U
تصفیه کردن
clarifying
U
تصفیه کردن
rectify
U
تصفیه کردن
puriform
U
تصفیه کردن
accommodated
U
تصفیه کردن
clarifies
U
تصفیه کردن
accommodates
U
تصفیه کردن
rarefy
U
تصفیه کردن
rectifies
U
تصفیه کردن
accord
U
تصفیه کردن
to try out
U
خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
acquit
U
پرداختن و تصفیه کردن
settles
U
تصفیه حساب کردن
air refining
U
با هوا تصفیه کردن
acquits
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquitting
U
پرداختن و تصفیه کردن
refines
U
تصفیه کردن پالودن
settle
U
تصفیه حساب کردن
check out
U
تصفیه حساب کردن
purifies
U
تصفیه کردن پالودن
purifying
U
تصفیه کردن پالودن
refine
U
تصفیه کردن پالودن
chasten
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastened
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastening
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastens
U
تصفیه وتزکیه کردن
purify
U
تصفیه کردن پالودن
clean up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
to pay up
U
حساب پس از افت را تصفیه کردن
smelt
U
تصفیه کردن گداخته شدن
smelted
U
تصفیه کردن گداخته شدن
accommodated
U
وفق دادن تصفیه کردن
smelts
U
تصفیه کردن گداخته شدن
accommodates
U
وفق دادن تصفیه کردن
age harden
U
تصفیه کردن عمل اوردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
accommodate
U
وفق دادن تصفیه کردن
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
distorts
U
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
good offices
U
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
distort
U
معرفی اختلافات نامط لوب بین سیگنال ورودی و خروجی یک وسیله
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
settle
U
واریز کردن تصفیه کردن
urbanises
U
صاف کردن تصفیه کردن
establishing
U
تصدیق کردن تصفیه کردن
settle
U
تصفیه کردن سازش کردن
establishes
U
تصدیق کردن تصفیه کردن
settles
U
تصفیه کردن سازش کردن
etherealize
U
اسمانی کردن تصفیه کردن
establish
U
تصدیق کردن تصفیه کردن
settles
U
واریز کردن تصفیه کردن
urbanizes
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanized
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanize
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanising
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanised
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanizing
U
صاف کردن تصفیه کردن
puriform
U
پاک کردن تصفیه کردن
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
brian kellogg
U
پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
pattinsonprocess
U
عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
arrangement
U
تصفیه
settlements
U
تصفیه
conciliation
U
تصفیه
depuration
U
تصفیه
fining
U
تصفیه
expurgation
U
تصفیه
administration
U
تصفیه
administrations
U
تصفیه
clarification
U
تصفیه
rectification
U
تصفیه
water purification
U
تصفیه اب
purgation
U
تصفیه
adjustment
U
تصفیه
adjustments
U
تصفیه
liquidation
U
تصفیه
arrangements
U
تصفیه
clearance
U
تصفیه
infiltration
U
تصفیه
percolation
U
تصفیه
settlement
U
تصفیه
water softeners
U
اب تصفیه کن
water softener
U
اب تصفیه کن
receivers
U
مدیر تصفیه
expurgator
U
تصفیه کننده
liquidation
U
تصفیه شرکت
liquidators
U
مدیر تصفیه
purified
U
تصفیه شده
clarifying
U
تصفیه شدن
filtration
U
تصفیه پالایش
administratrix
U
مدیره تصفیه
liquidator
U
مدیر تصفیه
clarifies
U
تصفیه شدن
official receiver
U
مدیر تصفیه
clarify
U
تصفیه شدن
expurgatory
U
تصفیه کننده
refined
U
تصفیه شده
official liquidator
U
مدیر تصفیه
depurative
U
تصفیه کننده
receiver
U
مدیر تصفیه
refinef copper
U
مس تصفیه شده
secondary treatment
U
تصفیه دومین
sewage purification
U
تصفیه فاضلاب
outstandingly
U
تصفیه نشده
adjust
تصفیه نمودن
depuratory
U
تصفیه کننده
depurator
U
تصفیه کننده
order of discharge
U
حکم تصفیه
overrefinement
U
تصفیه بسیار
gold parting
U
تصفیه طلا
gold refining
U
تصفیه طلا
settlements
U
تصفیه پرداخت
settlement
U
تصفیه پرداخت
discharges
U
مفاصا تصفیه
discharge
U
مفاصا تصفیه
primary treatment
U
تصفیه نخستین
purification
U
شستشو تصفیه
purificator
U
تصفیه کننده
outstanding
U
تصفیه نشده
administrators
U
مدیر تصفیه
unsettled
U
تصفیه نشده
refinery
U
تصفیه خانه
refines
U
تصفیه شدن
average adjustment
U
تصفیه خسارت
calcining klin
U
بوته تصفیه
calcining method
U
روش تصفیه
break up price
U
بهای تصفیه
have it out with someone
<idiom>
U
تصفیه حساب
administrator
U
مدیر تصفیه
zone purification
U
تصفیه منطقهای
trustees
U
مدیر تصفیه
trustee
U
مدیر تصفیه
water sterilizing bag
U
کیف تصفیه اب
gas cleaning
U
تصفیه گاز
refineries
U
تصفیه خانه
catharsis
U
تصفیه تطهیر
refine
U
تصفیه شدن
expurgatorial
U
تصفیه یاتنقیح کننده
purificatory
U
تصفیه کننده تصفیهای
provisional assignee
U
مدیر تصفیه موقت
clarified
U
ناب تصفیه شده
air refining process
U
فرایند تصفیه با هوا
peaceful adjustment of disputes
U
تصفیه مسالمت امیز
aquavitae
U
الکل تصفیه نشده
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
muscovado
U
قند تصفیه نشده
purofier
U
اسباب تصفیه گاز
calcined lime
U
اهک تصفیه شده
raffinate
U
ماده تصفیه شده
clarificant
U
ماده تصفیه کننده
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
purificative
U
تصفیه کننده تصفیهای
realisation
[British E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
sewage works
{sg}
U
تصفیه خانه فاضلاب
waste water purification plant
U
تصفیه خانه فاضلاب
scrubbing process
U
فرایند شستشو و تصفیه
refined spelter
U
روی تصفیه شده
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...