Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incross
U
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dysgenic
U
مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
recapitulated
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate
U
صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recombinant
U
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
gene
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
genes
U
عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
incrossbreed
U
تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
characterization
U
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse
U
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
clans
U
طایفه
clan
U
طایفه
race
U
طایفه
races
U
طایفه
raced
U
طایفه
phratry
U
طایفه
tribes
U
طایفه
tribe
U
طایفه
patriarchate
U
ریاست طایفه
clans
U
طایفه قبیله
clan
U
طایفه قبیله
nation
U
خانواده طایفه
gens
U
خاندان طایفه
phyle
U
عشیره طایفه
nations
U
خانواده طایفه
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
acalephe
U
طایفه ریه البحر
tribesman
U
عضو قبیله یا طایفه
patriarchs
U
رئیس خانواده یا طایفه
patriarch
U
رئیس خانواده یا طایفه
tribesmen
U
عضو قبیله یا طایفه
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
heritable
U
ارثی
successive
U
ارثی
patrimonial
U
ارثی
genetic
U
ارثی
hereditary
U
ارثی
coparcenery
U
هم ارثی
inherited
U
ارثی
congenital
U
ارثی
battery of tests
U
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
intercourse
U
امیزش
mixing
U
امیزش
intercommunion
U
امیزش
amalgamation
U
امیزش
association
U
امیزش
farrago
U
امیزش
haunt
U
امیزش
associations
U
امیزش
haunts
U
امیزش
combination
U
امیزش
geneticists
U
ارثی نگر
geneticist
U
ارثی نگر
genetic endowment
U
موهبت ارثی
genotype
U
سنخ ارثی
genomotives
U
انگیزههای ارثی
hereditarianism
U
ارثی نگری
be in one's blood
<idiom>
U
ارثی بودن
geneticism
U
ارثی نگری
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
futtock
U
میان چوب میان تیر
incommunicatively
U
بطور کم امیزش
miscible
U
امیزش پذیر
mixture
U
ترکیب امیزش
mixtures
U
ترکیب امیزش
oxygenation
U
امیزش با اکسیژن
admix
U
امیزش کردن
sexual intercourse
U
امیزش جنسی
conviviality
U
قابلیت امیزش
immiscible
U
امیزش ناپذیر
intercommunicate
U
امیزش کردن
immix
U
امیزش یافتن
intercommon
U
امیزش کردن
insociable
U
غیرقابل امیزش
incommunicative
U
بی معاشرت و بی امیزش
mixing valve
U
دریچه امیزش
prerogatives
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
prerogative
U
امتیاز مخصوص حق ارثی
genetic endowment
U
ساز و برگ ارثی
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
diathesis
U
بیماری پذیری ارثی
makings
U
صفات یا
chiasma
U
امیزش ازمیان یا از پهنا
immiscibly
U
بطور امیزش ناپذیر
conversing
U
مذاکره کردن امیزش
converses
U
مذاکره کردن امیزش
conversed
U
مذاکره کردن امیزش
converse
U
مذاکره کردن امیزش
to keep company
U
باهم امیزش کردن
rub shoulders with others
U
با مردم امیزش کردن
principal
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principals
U
رئیس موسسه اثاثه ارثی
amphiploid
U
دارای حداقل کرموسوم ارثی
legitimism
U
هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
sex linked
U
واقع در کروموزم جنسی ارثی
medleys
U
اختلاط
mixes
U
اختلاط
mix
U
اختلاط
melange
U
اختلاط
brews
U
اختلاط
brewed
U
اختلاط
brew
U
اختلاط
mixtures
U
اختلاط
mixture
U
اختلاط
mixedness
U
اختلاط
conglomerates
U
اختلاط
conglomerate
U
اختلاط
macedoine
U
اختلاط
liquation
U
اختلاط
glomeration
U
اختلاط
merger
U
اختلاط
mergers
U
اختلاط
welter
U
اختلاط
commixture
U
اختلاط
colligation
U
اختلاط
intermixture
U
اختلاط
alloys
U
اختلاط
alloy
U
اختلاط
medley
U
اختلاط
consolidation
U
اختلاط
alloyage
U
اختلاط
secondary qualities
U
صفات ثانوی
paternity
U
صفات پدری
womanliness
U
صفات زنانه
sportmanlike
U
صفات ورزشکارانه
outcross
U
امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
speech synthesis
U
ترکیب کلام امیزش سخن
admix
U
مخلوط شدن امیزش کردن
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
mixing in place
U
اختلاط غر سر کار
mix design
U
طرح اختلاط
syntheses
U
هم گذاری اختلاط
conglomeration
U
اختلاط شرکتها
etherization
U
اختلاط با اتر
consolute
U
اختلاط پذیری
insalivation
U
اختلاط با بزاق
instruction mix
U
اختلاط دستورالعمل
immixture
U
اختلاط و امتزاج
conglomerations
U
اختلاط شرکتها
mixing coefficient
U
ضریب اختلاط
synthesis
U
هم گذاری اختلاط
immiscibility
U
غیرقابلیت اختلاط
mixture temperature
U
دمای اختلاط
mixing valve
U
دریچه اختلاط
plant mixing
U
اختلاط در کارخانه
patterns
U
الگو صفات فردی
interosculate
U
صفات مشترک داشتن
characterization
U
توصیف صفات اختصاصی
ethos
U
صفات وشخصیت انسان
admirable qualitics
U
صفات پسندیده یاستوده
germanity
U
صفات ویژه المانی
osculate
U
صفات مشترک داشتن
homozygote
U
واجد صفات پدرومادر
pattern
U
الگو صفات فردی
osculation
U
تماس اشتراک صفات
animalization
U
واجد صفات حیوانی
qualities inhering in a person
U
صفات جبلی شخص
attributes of god
U
صفات یا اسامی خدا
epithetical
U
دارای صفات یا القال
inviable
U
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
glomerate
U
اختلاط کلوخه شده
central mixing plant
U
مرکز اختلاط بتن
amalgamation
U
ادغام یا اختلاط شرکتها
mix design
U
تعیین نسبتهای اختلاط
miscible
U
قابل اختلاط حل پذیر
alligation
U
قائده اختلاط و امتزاج
dehumanization
U
از دست دادن صفات انسانی
quantitatively
U
بیان شده بر حسب صفات
whorish
U
دارای صفات هرزگی وفاحشه گی
racy
U
دارای صفات اصلی و نژادی
quantitative
U
بیان شده بر حسب صفات
lineaments
U
خطوط چهره صفات مشخصه
lineament
U
خطوط چهره صفات مشخصه
to p any one's good qualities
U
صفات نیک کسی راستودن
nitrosulphuric
U
ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
hash
U
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
dissonance
U
اختلاط اصوات و اهنگهای ناموزون
disfeature
U
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
well conditioned
U
نیکو خصال دارای صفات حسنه
character
U
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
cacogenesis
U
فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
echinoid
U
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
These qualities are esteemed by managers.
U
مدیران این
[نوع]
صفات را ارجمند می شمارند.
autosexing
U
دارای صفات جنسی مغایر بانوع خود
characters
U
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
collage
U
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collages
U
اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
integrating
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrates
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrate
U
یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
miscibility
U
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
telegony
U
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
men
U
افراد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com