Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
specification
U
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
sludice
U
دریچه یا بند گذاشتن در روان ساختن
to draw blank
U
گشتن وچیزی
patents
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
drum up
<idiom>
U
اختراع کردن
make something up
<idiom>
U
اختراع کردن
mint
U
اختراع کردن
invented
U
اختراع کردن
invent
U
اختراع کردن
invents
U
اختراع کردن
mints
U
اختراع کردن
pull out of a hat
<idiom>
U
اختراع کردن
inventing
U
اختراع کردن
minting
U
اختراع کردن
minted
U
اختراع کردن
coin
U
اختراع وابداع کردن
coins
U
اختراع وابداع کردن
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
concoct
U
جعل کردن اختراع کردن
think up
<idiom>
U
اختراع کردن،خلق کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
concocted
U
جعل کردن اختراع کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
concocting
U
جعل کردن اختراع کردن
concocts
U
جعل کردن اختراع کردن
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
fixes
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fix
U
کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
have
U
صرف کردن گذاشتن
lodge
U
گذاشتن تسلیم کردن
lay down
U
فدا کردن گذاشتن
inserting
U
گذاشتن جاسازی کردن
cut
U
عبور کردن گذاشتن
having
U
صرف کردن گذاشتن
lodged
U
گذاشتن تسلیم کردن
lodges
U
گذاشتن تسلیم کردن
stead
U
گذاشتن حمایت کردن
inserts
U
گذاشتن جاسازی کردن
deposits
U
: ته نشین کردن گذاشتن
insert
U
گذاشتن جاسازی کردن
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
deposit
U
: ته نشین کردن گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair.
U
پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
to shut up
U
حبس کردن درصندوق گذاشتن
deposit
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
rat race
<idiom>
U
رها کردن ،تنها گذاشتن
accumulates
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
louse
U
شپش گذاشتن شپشه کردن
accumulate
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulating
U
روی هم گذاشتن متراکم کردن
deposits
U
ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deteriorated
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
heeding
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
arrange
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
auctioned
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctions
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
arranged
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
to hang up
U
معطل کردن مسکوت گذاشتن
inserts
U
داخل کردن در میان گذاشتن
auction
U
حراج کردن بمزایده گذاشتن
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
heeded
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heed
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
dumbfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
dumfound
U
متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
inserting
U
داخل کردن در میان گذاشتن
wads
U
کپه کردن لایی گذاشتن
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
insert
U
داخل کردن در میان گذاشتن
heeds
U
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
in-
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
deteriorating
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorates
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
deteriorate
U
خراب کردن روبزوال گذاشتن
in
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
wad
U
کپه کردن لایی گذاشتن
to put together
U
بکب کردن پیش هم گذاشتن
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
to put a way childish
U
صرف کردن گرو گذاشتن
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindle
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindles
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
emplacement
U
پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to soak out the salt of
U
توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
swindled
U
کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
to part the hair
U
فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
invention
U
اختراع
patent right
U
حق اختراع
patent
U
حق اختراع
device
U
اختراع
contraption
U
اختراع
mintage
U
اختراع
contrivance
اختراع
excogitation
U
اختراع
devices
U
اختراع
contrivances
U
اختراع
contraptions
U
اختراع
patented
U
حق اختراع
patents
U
حق اختراع
patenting
U
حق اختراع
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
emplace
U
جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventures
U
: درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
adventure
درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem
U
سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
gets
U
مجاب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
fictions
U
داستان اختراع
artifices
U
اختراع نیرنگ
artifice
U
اختراع نیرنگ
inventive
U
اختراع کننده
patented
U
حق تثبیت اختراع
invention of the aeroplane
U
اختراع هواپیما
inventiveness
U
هوش اختراع
inventible
U
قابل اختراع
invenit
U
اختراع کرد
patenting
U
حق تثبیت اختراع
patents
U
حق ثبت اختراع
patents
U
حق تثبیت اختراع
inventive power
U
قوه اختراع
inventiveness
U
قوه اختراع
to patent an invention
U
ثبت اختراع
forgetive
U
اختراع کننده
patenting
U
حق ثبت اختراع
patented
U
حق ثبت اختراع
appliances
U
تمهید اختراع
patent
U
حق تثبیت اختراع
fiction
U
داستان اختراع
appliance
U
تمهید اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع
inventive power
U
هوش اختراع
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com