Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
final awards judgements
U
احکام قطعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
postulates
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulate
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulating
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
postulated
U
هر یک از احکام استدلالی که در ان علم بدون برهان پذیرفته شده و دراثبات سایر احکام مورداستفاده قرار می گیرد اصول ثابته
judgement
U
احکام
commansments
U
احکام
judgements
U
احکام
orders
U
احکام
judgments
U
احکام
ten commandments
U
احکام عشره
statute
U
احکام قانونی
statutes
U
احکام قانونی
astrology
U
احکام نجوم
rebuttable presumptions
U
احکام قابل رد
execution of judgments
U
اجرای احکام
contradictory judgements
U
احکام مغایر
declaratory judgments
U
احکام اعلامی
precepts of god
U
احکام الهی
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
decalogue
U
احکام دهگانه موسی
law of moses
U
احکام دهگانه موسی
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
statues of god
U
احکام یا فرایض خدا
astrology
U
علم احکام نجوم
data formatting statements
U
احکام قالب بندی داده ها
mosaic d.
U
وضع احکام دینی درزمان موسی
dispensation
U
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations
U
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
rebus sic stautibus
U
به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
disaffirm
U
دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
mesne process
U
مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
surer
U
قطعی
definitive
U
قطعی
deterministic
U
قطعی
unconditional
U
قطعی
decided
U
قطعی
proof
U
قطعی
proofs
U
قطعی
surest
U
قطعی
decretory
U
قطعی
decretive
U
قطعی
cretain
U
قطعی
judicatory
U
قطعی
last a
U
قطعی
positive
U
قطعی
assertive
U
قطعی
finals
U
قطعی
definitely
U
قطعی
decisive
U
قطعی
lasts
U
قطعی
lasted
U
قطعی
last
U
قطعی
peremptory
U
قطعی
conclusive
U
قطعی
uncompromisingly
U
قطعی
definite
<adj.>
U
قطعی
final
U
قطعی
definite
U
قطعی
sure
U
قطعی
irrevocable
U
قطعی
uncompromising
U
قطعی
fixed
U
قطعی
reserve price
U
بهای قطعی
flying colors
U
موفقیت قطعی
firm offer
U
پیشنهاد قطعی
once and a way
U
بطور قطعی
the last word
U
سخن قطعی
to definitive answer
U
پاسخ قطعی
magistral
U
قاطع قطعی
to turn the scale
U
قطعی بودن
uncoditioned
U
قطعی نشده
irrevocable sale
U
بیع قطعی
for good
U
بطور قطعی
final award
U
رای قطعی
affirmation
U
افهار قطعی
decidedly
U
بطور قطعی
emphatically
U
بطور قطعی
flat-footed
U
ثابت قطعی
flat footed
U
ثابت قطعی
finals
U
غایی قطعی
final
U
غایی قطعی
affirmations
U
افهار قطعی
certain
U
محقق قطعی
absolutes
U
کامل قطعی
absolute
U
کامل قطعی
categorical
U
قیاسی قطعی
indefinite
U
غیر قطعی
indecision
U
غیر قطعی
indecisive
U
غیر قطعی
declaredly
U
با افهار قطعی
enforceable judgment
U
رای قطعی
decisively
U
بطور قطعی
deteministic model
U
مدل قطعی
categoric
U
قیاسی قطعی
trenchant
U
قاطع قطعی
assert
U
افهار قطعی کردن
criterion
U
معیار نشان قطعی
categorically
U
بطور قاطع یا قطعی
ultimatums
U
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatum
U
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimata
U
اخرین پیشنهاد قطعی
Is that definite?
U
این قطعی است؟
averment
U
افهار قطعی یا مثبت
interlocutory
U
موقتی غیر قطعی
indecisively
U
بطور غیر قطعی
revocable sale
U
بیع غیر قطعی
terminative
U
بپایان رساننده قطعی
judicial
U
قطعی داوری کننده
insecure
U
نامعین غیر قطعی
asserts
U
افهار قطعی کردن
asserting
U
افهار قطعی کردن
final decision
U
رای قطعی و نهایی
asserted
U
افهار قطعی کردن
i cannot positively promise
U
نمیتوانم قول قطعی بدهم
It is bound (most likely)to happen . The die is cast . It is final and irrevocable.
U
بروبرگردندارد ( قطعی وحتمی است )
reserve price
U
قیمت نهایی بهای قطعی
once for all
U
بطور قطعی یا اول و اخر
pocket judgment
U
سند قطعی لازم الاجرا
octodecimo
U
قطعی که برابر با یک هیجدهم یک ورق کاغذ باشد
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
in flagrante delicto
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
the smoking gun
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
precepts of god
U
فرایض دینی احکام دینی
definitive hospitalization
U
سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...