English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heartstrings U احساسات عمیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
Other Matches
deeper U عمیق
deepest U عمیق
deep U عمیق
deep rooted U عمیق
fathomless U عمیق
profound U عمیق
abysm U بسیار عمیق
suspiration U نفس عمیق
advance cracking U ترکهای عمیق
deep well U چاه عمیق
deep drawing U کشش عمیق
deep fording U عبور از اب عمیق
deep hole boring U سوراخ عمیق
abysses U بسیار عمیق
abyss U بسیار عمیق
sopor U خواب عمیق
midnight U دل شب تاریکی عمیق
soaking pit U کوره عمیق
willie waught U جرعه عمیق
crevasses U شکاف عمیق
crevasse U شکاف عمیق
in-depth U دقیق و عمیق
depth adjustment تنظیم عمیق
profoundly U بطور عمیق
recondite U عمیق پیچیده
deep hole drilling U سوراخ عمیق
channeled U قسمت عمیق اب
deep targets U هدفهای عمیق
channel U قسمت عمیق اب
grand opera U اپرای عمیق
channeling U قسمت عمیق اب
channelled U قسمت عمیق اب
channels U قسمت عمیق اب
canyon U دره عمیق
canyons U دره عمیق
deep percolation U نفوذ عمیق
depth charges U خرج عمیق
depth charge U خرج عمیق
inhalation U نفس عمیق
pit type furnace U کوره عمیق
emotion U احساسات
heartbeats U احساسات
soulful U پر از احساسات
heartbeat U احساسات
emotions U احساسات
sentiments U احساسات
pit type furnace U کوره نوع عمیق
pit furnace crane U جراثقال کوره عمیق
psychognosy U مطالعه عمیق روانی
deep fording U عبوراز پایاب عمیق
deep supporting fire U اتش پشتیبانی عمیق
deep charge U خرج عمیق دریایی
bathyal U مربوط به دریای عمیق
ravines U دره تنگ و عمیق
ravine U دره تنگ و عمیق
diving well U قسمت عمیق استخر
ebb tide U جریان جذر عمیق
reconditely U بطور پوشیده یا عمیق
subsoil U شخم عمیق زدن
subsoil ploughing U شخم گود یا عمیق
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
to be dead asleep U در خواب عمیق بودن
deep sleep U خواب عمیق [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] U خواب عمیق [روانشناسی]
canon U دره عمیق وباریک
canons U دره عمیق وباریک
clunks U صدای عمیق و تو خالی
steepest U دارای شیب عمیق
steep U دارای شیب عمیق
clunk U صدای عمیق و تو خالی
To take a deep breath . U نفس عمیق کشیدن
psychognosis U مطالعه عمیق روانی
suspire U نفس عمیق کشیدن
folkway U احساسات عمومی
emotionless U عاری از احساسات
impressive U برانگیزنده احساسات
to gall a person's kibes U احساسات کسی را
braced U تحریک احساسات
affecting U محرک احساسات
brace U تحریک احساسات
nationallism U احساسات ملی
schwarmerei U احساسات شدید
rhapsodical U ناشی از احساسات
schwarmerei U احساسات افراطی
rhapsodically U از روی احساسات
sentimentalize U با احساسات امیختن
d. of feeling U نازکی احساسات
enthusing U احساسات رابرانگیختن
affect U احساسات برخورد
enthuses U احساسات رابرانگیختن
affects U احساسات برخورد
enthused U احساسات رابرانگیختن
enthuse U احساسات رابرانگیختن
emotive U وابسته به احساسات
acold U بدون احساسات
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
plunges U گودال عمیق سرازیری تند
deep hole drilling machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
plunged U گودال عمیق سرازیری تند
plunge U گودال عمیق سرازیری تند
deep minefield U میدان مین عمیق زیرابی
deep hole boring machine U دستگاه مته سوراخ عمیق
total discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
tarn U دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
bore hole pump U تلمبه توربینی چاه عمیق
seentimentally U از روی احساسات یا عاطفه
sentimentalization U ایجاد احساسات وعواطف
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
religious sentiments U احساسات وعقاید مذهبی
sensate U با احساسات درک کردن
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
self composed U مستولی بر احساسات خود
sexier U دارای احساسات شهوانی
pathetic U دارای احساسات شدید
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
mush U احساسات بیش ازحد
internationalism U احساسات بین المللی
shake up U احساسات راتحریک کردن
shake-up U احساسات راتحریک کردن
sexy U دارای احساسات شهوانی
sexiest U دارای احساسات شهوانی
sentimentally U از روی احساسات یاعاطفه
fanatical U دارای احساسات شدید
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
fanatic U دارای احساسات شدید
fanatics U دارای احساسات شدید
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
sentient U حساس دستخوش احساسات
white hot U دارای احساسات برانگیخته
white-hot U دارای احساسات برانگیخته
shake-ups U احساسات راتحریک کردن
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
ruts U جای چرخ عمیق روی شوسه
rut U جای چرخ عمیق روی شوسه
hungry U [تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
high mind U با مناعت دارای احساسات بلند
To play (trifle) with someones feeling. U با احساسات کسی بازی کردن
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
your words offended her U سخنان شما به احساسات اوبرخورد
sectarianize U با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
wear one's heart on one's sleeve <idiom> U نشان دادن تمام احساسات
deep discharge U تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
soul searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
pornography U نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
wounded feelings U رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
soul-searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
passion U اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
soap operas U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
soap opera U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
She has emotional entanglements (involvement ) . U گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunking U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunk U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunked U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunks U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
slobber U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbers U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
eroticism U تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
slobbering U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
his words injured my feelings U سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
oedipus complex U احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
fiend U دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
straddle trench U خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
approval by acclamation U تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com