Perdic | احساساتی شدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 46 (6 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	go off the deep end <idiom> U	احساساتی شدن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	sentimentality U	حالت احساساتی
	maudlin U	ضعیف وخیلی احساساتی
	passionate U	سودایی احساساتی
	pathetic U	موثر احساساتی
	hysterics U	حمله احساساتی
	ebullient U	احساساتی
	lyric U	غزلی احساساتی
	sensationalism U	پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
	sentiment U	احساساتی
	mushy U	حریره یاخمیرمانند احساساتی
	rhapsodies U	قطعه موسیقی ممزوج و احساساتی
	rhapsody U	قطعه موسیقی ممزوج و احساساتی
	mawkish U	بطور زننده احساساتی
	sentimental U	احساساتی
	sensational U	احساساتی موثر
	sensationally U	احساساتی موثر
	emotional U	احساساتی
	emotionally U	احساساتی
	affectional U	احساساتی
	gushy U	احساساتی
	emotionalism U	احساساتی بودن
	emotionalist U	شخص احساساتی
	emotionalize U	احساساتی کردن
	feelings indigenous to man U	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
	passional U	احساساتی
	rose water U	لطیف احساساتی
	sappy U	خیلی احساساتی
	sentimentalism U	حالت احساساتی
	sentimentalize U	احساساتی کردن
	soft boiled U	احساساتی
	torch singer U	خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
	torch song U	شعر احساساتی وعشقی
	barbershop U	وابسته به آهنگ احساساتی که توسط چند مرد خوانده شود
	overreact U	بیخود احساساتی شدن
	overreacted U	بیخود احساساتی شدن
	overreacting U	بیخود احساساتی شدن
	overreacts U	بیخود احساساتی شدن
	tear-jerker U	احساساتی
	tear-jerkers U	احساساتی
	cloying U	بسیار احساساتی
	cold fish U	غیر احساساتی
	sensationalist U	احساساتی
	to get worked up U	به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
	to work oneself up U	به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
	to affect somebody U	کسی را احساساتی کردن
Partial phrase not found.

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy