English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
likelihood U احتمال کلی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
the probability is U احتمال دارد
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
Other Matches
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
verisimilitude U احتمال
aptness U احتمال
suppositions U احتمال
presumptions U احتمال
presumption U احتمال
contingencies U احتمال
contingency U احتمال
supposition U احتمال
likelihood U احتمال
likelihoood U احتمال
chancing U احتمال
possibility U احتمال
possibilities U احتمال
probability U احتمال
eventuality U احتمال
eventualities U احتمال
chanced U احتمال
like lihood U احتمال
chance U احتمال
expectancy U احتمال
expectance U احتمال
liability U احتمال
liabilities U احتمال
chances U احتمال
risks U احتمال زیان
presumption of fraud U احتمال تقلب
probabilism U احتمال گرایی
probability analysis U احتمال کاوی
risking U احتمال زیان
experimental probability U احتمال تجربی
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability curve U منحنی احتمال
risked U احتمال زیان
probability of ionization U احتمال یونش
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
unlikelihood U عدم احتمال
the probability is U احتمال میرود
probability of detection U احتمال کشف
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
odds U احتمال ووقوع
probability theory U نظریه احتمال
probability ratio U بهر احتمال
probability of kill U احتمال انهدام
transition probability U احتمال جهش
probability of collision U احتمال برخورد
probability function U تابع احتمال
probability factor U ضریب احتمال
probability distribution U توزیع احتمال
risk U احتمال زیان
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
presumedly U احتمال میرود
improbability U عدم احتمال
mathematical probability U احتمال ریاضی
experimental probability U احتمال ازمایشی
conditional probability U احتمال مشروط
contingency U احتمال وقوع
contingencies U احتمال وقوع
kill probability U احتمال کشندگی
compound probability U احتمال مرکب
moral certainty U احتمال قوی
transition probability U احتمال انتقال
inverisimilitude U عدم احتمال
on the chance of U نظر به احتمال
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
damage threat U احتمال تولید خسارت
probability of kill U احتمال از بین رفتن
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
balances U احتمال رویداد خطا
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
balance U احتمال رویداد خطا
in all probability U احتمال کلی میرود
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
probability density function U تابع چگالی احتمال
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
risks U احتمال زیان یاخطر
risks U احتمال زیان و ضرر
risking U احتمال زیان یاخطر
risking U احتمال زیان و ضرر
risked U احتمال زیان یاخطر
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
risked U احتمال زیان و ضرر
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
risk U احتمال زیان و ضرر
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
risk U احتمال زیان یاخطر
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
risk U احتمال خطر ریسک کردن
risked U احتمال خطر ریسک کردن
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
risking U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumed U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presumes U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
characteristic actuation probability U احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
he has worms U دارد
chain U دارد.
hast U او دارد
heavy fighting is in progress U دارد
chains U دارد.
are there any remarks? U دارد
he is ill with fever U تب دارد
he has a rage for money U دارد
there is a time for everything U دارد
has U دارد
Windows GDI U بیتی دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
he has an axe to grind U غرض دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
he is 0 years old U او ده سال دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
figure on <idiom> U بستگی دارد به
he has a spite against me U بامن لج دارد
the reason is two fold U دودلیل دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
what the odds U چه اهمیت دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
he is fifty U تمام دارد
multungulate U که بیش از دو سم دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
walls have ears U گوش دارد
our library is well stocked U خوبی دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
he has a maggot in his head U وسواس دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
it is usual with him U عادت دارد
it has sides U سه پهلو دارد
god is U خداوجود دارد
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
virus U وجود دارد
viruses U وجود دارد
back U که یک باتری پشتیبان دارد
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
She has got regular teeth . U دندانهای منظمی دارد
How long is the ticket valid? U بلیت تا کی اعتبار دارد؟
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it needs to be done carefully U اینکارتوجه لازم دارد
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
biased U آنچه اریب دارد
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
bass U کسی که صدای بم دارد
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
that bridge has openings U ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
tea is preferable to water U چایی بر اب ترجیح دارد
rubrician U کتاب نماز دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
what is that to you U به شما جه دخلی دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
Every flow must have its ebb. <proverb> U هر فرازى نشیبى دارد.
There are ticks in every trade . <proverb> U هر کار لمى دارد .
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com