English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the odds are in our favour U احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The advantages outweigh the disadvantages U محاسن به معایب می چربد
the joy overpays the toil U خوشی این کار رنج انراکه جبران میکندسهل است برانهم می چربد
probabilities U احتمالات
probability U احتمالات
probability analysis U تحلیل احتمالات
probability table U جدول احتمالات
probability theory U نظریه احتمالات
area of probability U محوطه احتمالات
iffy U دارای احتمالات زیاد
odds U تمایل بیک سو احتمالات
Dont rely on probabilities. U روی احتمالات متگی نباشید
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
amenable U متمایل
minded U متمایل
prone U متمایل
inclinatory U متمایل
avid U متمایل
oriented U متمایل به
swept U متمایل
inclinable U متمایل
partial U متمایل به
propense U متمایل
runny U متمایل بدویدن
trepan U متمایل شدن
dancy U متمایل به رقص
tendentious U متمایل متوجه
like U متمایل به تساوی
swimmy U متمایل بگیجی
fain U متمایل بخشنودی
likes U متمایل به تساوی
contractive U متمایل به انقباض
cephalad U متمایل بطرف سر
liked U متمایل به تساوی
expansive U متمایل به توسعه
biassed U متمایل بیکسو
fattish U متمایل به چاق
apt U متمایل اماده
grayish U متمایل به خاکستری
yellowy U متمایل به زردی
longish U متمایل به درازی
greenish U متمایل به سبز
inclines U متمایل کردن
downward U متمایل بپایین
dermotropic U متمایل به پوست
incline U متمایل شدن
incline U متمایل کردن
inclines U متمایل شدن
to U بسوی
towards U بسوی
at U بسوی
toward U بسوی
into U بسوی
against U بسوی
off U بسوی
adaxial U متمایل بطرف محور
bossiness U متمایل به ریاست مابی
mind to do a thing U متمایل کردن به کاری
deasil U متمایل بطرف راست
suicidal U وابسته یا متمایل به خودکشی
forward slope U شیب متمایل به جلو
cephalad U متمایل بطرف راس
pneumotropic U متمایل به نسج ریوی
zenkatsu dachi U ایستادن متمایل به جلو
gravitate U متمایل شدن بطرف
gravitated U متمایل شدن بطرف
gravitates U متمایل شدن بطرف
gravitating U متمایل شدن بطرف
bossy U متمایل به ریاست مابی
pruplish U متمایل به رنگ ارغوانی
earthward U بسوی زمین
aport U بسوی بندر
inpouring U بسوی درون
over- U بسوی دیگر
south wards U بسوی جنوب
skyward U بسوی اسمان
spaceward U بسوی فضا
over U بسوی دیگر
to put a bout U بسوی دیگرگرداندن
east U بسوی خاوررفتن
onward U بسوی جلو
off U عازم بسوی
landward U بسوی خشکی
landward U بسوی زمین
soiuth ward U بسوی جنوب
easterly U بسوی شرق
eastbound U بسوی شرق
selenotropic U بسوی ماه
seaward U بسوی دریا
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
lie over U متمایل بودن منتظر ماندن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
neologian U متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
biases U بیک طرف متمایل کردن
bias U بیک طرف متمایل کردن
swayed U متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
lie over U بتاخیر افتادن متمایل شدن
sways U متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
lopsided U متمایل بیک طرف بی قرینه
sway U متمایل شدن یا کردن و بعقیدهای
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
antrorse U خمیده بجلو یا متمایل ببالا
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
coral pink U رنگ ارغوانی متمایل به زردکمرنگ
introrse U رو کننده بسوی درون
introrsal U رو کننده بسوی درون
northwards U بسوی شمال شمالا
introversion U برگشت بسوی درون
southwestward U بسوی جنوب غربی
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
wester U بسوی باختر رفتن
uptrend U تمایل بسوی بالا
make for U پیش رفتن بسوی
southwestwards U بسوی جنوب غربی
infalling U ریزش بسوی درون
aslant U بسوی سراشیب اریبی
orientate U توجه بسوی خاور
northward U بسوی شمال شمالا
orientates U توجه بسوی خاور
shootings U شوت بسوی دروازه
propulsion U فشار بسوی جلو
shooting U شوت بسوی دروازه
orientating U توجه بسوی خاور
introverts U بسوی درون کشیدن
introvert U بسوی درون کشیدن
base running U دویدن بسوی پایگاه
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
goal kick U شوت بسوی دروازه
earthbound U متوجه بسوی زمین
drive to maturity U حرکت بسوی بلوغ
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
upsurge U بسوی بالا موج زدن
continuation U حرکت مداوم بسوی سبد
adductive U استشهادی بسوی محور کشنده
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
She is the center of attraction . U آن زن همه را بسوی خودش می کشد
south U بسوی جنوب نیم روز
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
postward U بسوی محل شروع اسب دوانی
We made a long step toward success. U قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
tint U [هاله ای از رنگ که بیشتر به سمت سفید متمایل باشد.]
beryl U سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
To go cap in hand to someone. U دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
transhumant U حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
snipe U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping U از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down U پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
tomorow morning . I wI'll leavew for london. U فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
drive to maturity U جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
ferryboats U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat U قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
blae U ابی متمایل به سیاه خاکستری ابی رنگ
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advance U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advancing U پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
drives U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive U راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com