Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salute
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parting salute
U
سلام نظامی با توپ و غیره برای عزیمت اشخاص سلام بدرقه
To stand at the salute.
U
بحالت سلام ایستادن (سلام نظامی )
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
gun salute
U
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
To take the salute.
U
جواب سلام ( نظامی ) رادادن
to fire salute
U
توپ سلام انداختن
fire salute
U
توپ سلام انداختن
salvoes
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
salvo
U
شلیک توپ برای ادای احترام توپ سلام
saluting battery
U
توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
rifle salute
U
احترام با تفنگ سلام با تفنگ
color salute
U
سلام پرچم احترام به پرچم
salute
U
سلام
howdy
U
سلام !
good afternoon
U
سلام
kind regards
U
سلام
greets
U
: سلام
greeting
U
سلام
greeted
U
: سلام
greet
U
: سلام
salutations
U
سلام
greetings
U
سلام
salutation
U
سلام
salutes
U
سلام
hullo
U
سلام
all hail
U
سلام
saluting
U
سلام
allhail
U
سلام
regarded
U
سلام
saluted
U
سلام
ave
U
سلام
hello
U
سلام
regards
U
سلام
salaams
U
سلام
salaaming
U
سلام
regard
U
سلام
salaamed
U
سلام
salaam
U
سلام
color salute
U
سلام به پرچم
blank catridge
U
گلوله سلام
hello
U
سلام کردن
admirals' march
U
سلام تیمساری
to take the salute
U
سلام گرفتن
hellos
U
سلام کردن
hailing
U
سلام کردن
greeting
U
سلام کننده
minute gun
U
توپ سلام
half cap
U
نیم سلام
full dress
U
لباس سلام
stye
U
سنده سلام
styes
U
سنده سلام
sties
U
سنده سلام
sty
U
سنده سلام
nodding acquaintance
U
سلام علیک
gun salute
U
تیر سلام
hallos
U
سلام کردن
saluting gun
U
توپ سلام
salaams
U
سلام کردن
hails
U
سلام کردن
salaamed
U
سلام کردن
salutes
U
سلام دادن
hails
U
: سلام درود
greetings
U
سلام کننده
hailed
U
: سلام درود
salaaming
U
سلام کردن
saluted
U
سلام دادن
hailing
U
: سلام درود
hail
U
: سلام درود
salaam
U
سلام کردن
salute
U
سلام دادن
saluting
U
سلام دادن
to give the time of day
U
سلام کردن
hullos
U
سلام کردن
take the salute
U
سلام گرفتن
hailed
U
سلام کردن
hail
U
سلام کردن
saluter
U
سلام دهنده یاکننده
hailed
U
سلام برشما باد
evening gun
U
توپ سلام شامگاه
give my r. s to him
U
سلام مرابه او برسانید
to salute an officer
U
افسری را سلام دادن
peace be with you
U
سلام برشما باد
hails
U
سلام برشما باد
They greeted each other.
U
با هم سلام وتعارف کردند
Please give him my (best) regards.
U
سلام مرا به اوبرسانید
to make a curtsy
U
سلام زنانه کردن
hail
U
سلام برشما باد
hailing
U
سلام برشما باد
curtsies
U
سلام یاتواضع کردن
Remember me to him.
سلام من را به او برسان.
[مرد]
curtseying
U
سلام یاتواضع کردن
Give him my regards.
U
سلام من را به او برسان.
[مرد]
to return a greeting
U
جواب سلام دادن
curtsey
U
سلام یاتواضع کردن
curtsying
U
سلام یاتواضع کردن
curtsy
U
سلام یاتواضع کردن
curtsied
U
سلام یاتواضع کردن
He didnt return (acknowledge) my greetings.
U
جواب سلام مرا نداد
gratulate
U
تبریک گفتن سلام کردن
To be a nodding acquaintance of someone .
U
با کسی سلام وعلیک داشتن
To greet someone . To exchange greetings with someone.
U
با کسی سلام وتعارف کردن
levee
U
سلام عام بارعام دادن
salutations
U
تعارف سلام اول نامه
salutation
U
تعارف سلام اول نامه
Everyone sends their regards to you.
U
همگی بهت سلام رسوندن.
personal salute
U
مراسم سلام افراد برجسته
personal salute
U
تیر سلام برای افراد
half cap
U
سلام با اندک تکانی درکلاه
he has an axe to grind
U
سلام لربی طمع نیست
present arms
U
سلام درحال پیش فنگ
to do make or pay obeisance to
U
بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
Can't you just say hello like a normal person?
U
نمیتونی مثل یک آدم معمولی سلام بدی؟
parting shot
U
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
parting shots
U
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
ahoy
U
ندا و خبر برای مواقع سلام لفظ
cap
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
capped
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted
U
احترام نظامی
salute
U
احترام نظامی
salutes
U
احترام نظامی
saluting
U
احترام نظامی
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
revered
U
احترام
curtsies
U
احترام
reverence
U
احترام
disrespectable
U
بی احترام
respectability
U
احترام
revere
U
احترام
revering
U
احترام
curtseying
U
احترام
respectfulness
U
احترام
curtsey
U
احترام
obeisance
U
احترام
tributes
U
احترام
reverentially
U
با احترام
curtsying
U
احترام
curtsy
U
احترام
ennoblement
U
احترام
honor
U
احترام
honourableness
U
احترام
reveres
U
احترام
curtsied
U
احترام
obeisances
U
احترام
reverently
U
با احترام
regards
U
احترام
tribute
U
احترام
greeting
U
احترام
greetings
U
احترام
worshipless
U
بی احترام
regarded
U
احترام
regard
U
احترام
to look up
U
احترام گذرادن
venerableness
U
احترام ارجمندی
venerator
U
احترام کننده
worshipful
U
شایسته احترام
guard of honor
U
گارد احترام
to hold in respect
U
احترام گزاردن به
respectful
U
پر احترام ابرومند
respectable
U
قابل احترام
deference
U
تمکین احترام
venerability
U
احترام ارجمندی
irrespective
U
احترام نگذار
respects
U
احترام گذاشتن به
respects
U
مراجعه احترام
respect
U
احترام گذاشتن به
respect
U
مراجعه احترام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com