Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salute
U
احترام نظامی
saluted
U
احترام نظامی
salutes
U
احترام نظامی
saluting
U
احترام نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
salute
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluted
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
salutes
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
saluting
U
احترام نظامی توپ سلام یا توپ سلام انداختن
Other Matches
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
worshipless
U
بی احترام
greeting
U
احترام
greetings
U
احترام
reverentially
U
با احترام
respectfulness
U
احترام
honourableness
U
احترام
honor
U
احترام
ennoblement
U
احترام
disrespectable
U
بی احترام
curtseying
U
احترام
curtsey
U
احترام
curtsying
U
احترام
reverence
U
احترام
reverently
U
با احترام
tributes
U
احترام
curtsies
U
احترام
obeisances
U
احترام
obeisance
U
احترام
curtsy
U
احترام
revering
U
احترام
reveres
U
احترام
revere
U
احترام
respectability
U
احترام
tribute
U
احترام
revered
U
احترام
curtsied
U
احترام
regarded
U
احترام
regard
U
احترام
regards
U
احترام
hold in respect
U
احترام گذاشتن به
honor
U
احترام کردن به
veneration
U
احترام نیایش
irreverence
U
عدم احترام
honors
U
احترام کردن به
in deference to
U
به پاس احترام
respects
U
احترام گذاشتن به
respects
U
مراجعه احترام
irrespective
U
احترام نگذار
deference
U
تمکین احترام
hand salute
U
احترام با دست
guard of honor
U
گارد احترام
salutes
U
احترام گذاشتن
saluting
U
احترام گذاشتن
venerability
U
احترام ارجمندی
saluted
U
احترام گذاشتن
salute
U
احترام گذاشتن
homage
U
ادای احترام
respectable
U
قابل احترام
self respect
U
احترام بخود
honoured
U
احترام کردن به
honouring
U
احترام کردن به
look up to
<idiom>
U
احترام گذاشتن به
honours
U
احترام کردن به
to hold in respect
U
احترام گزاردن به
As a mark of respect ( esteem) .
U
بعلامت احترام
to look up
U
احترام گذرادن
to the color
U
شیپور احترام
venerableness
U
احترام ارجمندی
greetings
U
احترام کننده
greeting
U
احترام کننده
venerator
U
احترام کننده
worshipful
U
شایسته احترام
self esteem
U
احترام بنفس
honour
U
احترام کردن به
respectful
U
پر احترام ابرومند
reverence
U
احترام گذاردن
to hold in respect
U
احترام کردن
deferential
U
از روی احترام
respect
U
احترام گذاشتن به
honoring
U
احترام کردن به
honored
U
احترام کردن به
piping the side
U
احترام با سوت
respect
U
مراجعه احترام
reveres
U
احترام گذارندن حرمت
respect
U
احترام محترم شمردن
venerating
U
ستایش و احترام کردن
to render homage
U
ادای احترام کردن
revering
U
احترام گذارندن حرمت
venerated
U
ستایش و احترام کردن
violate
U
هتک احترام کردن
respects
U
احترام محترم شمردن
to pay homage
U
ادای احترام کردن
violates
U
هتک احترام کردن
to do homage
U
ادای احترام کردن
violated
U
هتک احترام کردن
venerate
U
ستایش و احترام کردن
revered
U
احترام گذارندن حرمت
estimably
U
بطور قابل احترام
respectfulness
U
رعایت احترام وادب
honorable
U
لایق احترام شرافتمندانه
venerates
U
ستایش و احترام کردن
interment flag
U
پرچم احترام شهدا
to the color
U
شیپور احترام پرچم
esteemed
U
فرد مورد احترام
venerable
U
قابل احترام ارجمند
to do make or pay obeisance to
U
بکسی احترام گزاردن
officer of the guard
U
افسر گارد احترام
pipe the side
U
تجمع گارد احترام
national salute
U
احترام به پرچم ملی
revere
U
احترام گذارندن حرمت
In deference to public opinion.
U
به احترام افکار عمومی
respect
[for somebody or something]
U
احترام
[به کسی یا چیزی]
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
stand in awe of
<idiom>
U
احترام قائل شدن برای
side boy
U
گارد احترام میز پاس
side honors
U
مراسم ادای احترام در میزپاس
defer
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
time honored
U
مورد احترام بعلت قدمت
to do homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
to pay homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
to render homage to somebody
U
به کسی ادای احترام کردن
a person of high standing
U
آدمی بالا مقام
[پر احترام]
irreverend
U
ناشایسته برای احترام گذاری
pipe the side
U
فرمان تجمع گارد احترام
defers
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
deferring
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
to hold somebody in esteem
U
برای کسی احترام قائل شدن
Ferdowsi is held in the greatest respect.
U
فردوسی مورد احترام فراوان است
You must have respect for your promises.
U
باید بقول خودتان احترام بگذارید
One must uphold ones dignity.
U
احترام هر کسی دست خودش است
national salute
U
شلیک 12 توپ به احترام پرچم ملی
gun salute
U
سلام با تیراندازی توپخانه ادای احترام با شلیک توپ
minute gun
U
توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
complimentary mourning
U
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
serviced
U
نظامی
soldiers
U
نظامی
warlike
U
نظامی
mil
U
نظامی
martin
U
نظامی
military
U
نظامی
martial
U
نظامی
service
U
نظامی
soldier
U
نظامی
fort
U
دژ نظامی
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
necker chief
U
کاشکول نظامی
court material
U
دادگاه نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
court martiall
U
شورای نظامی
dressing parade
U
مشق نظامی
military strategy
U
استراتژی نظامی
military testament
U
وصیتنامه نظامی
military training
U
اموزش نظامی
neck cloth
U
کاشکول نظامی
detention barrack
U
بازداشتگاه نظامی
defense information
U
اطلاعات نظامی
military training
U
تعلیم نظامی
military platform
U
سکوی نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
counter military
U
ضد عملیات نظامی
council ofwar
U
شورای نظامی
khaki
U
لباس نظامی
military governor
U
فرمانداری نظامی
post-
U
پست نظامی
the military profession
U
کار نظامی
the sabre
U
نیروی نظامی
the sabre
U
حکومت نظامی
post
U
پست نظامی
drills
U
مشق نظامی
drilled
U
مشق نظامی
guest houses
U
مهمانسرای نظامی
strategic map
U
نقشه نظامی
spirit de corps
U
غرور نظامی
army attache
U
وابسته نظامی
prisidio
U
قلعه نظامی
provost marshal
U
قاضی نظامی
campound
U
کمپ نظامی
by military force
U
با نیروی نظامی
posts
U
پست نظامی
posted
U
پست نظامی
attache
U
وابسته نظامی
articles of war
U
قانون نظامی
soldiery
U
نیروی نظامی
army staff
U
ستاد نظامی
guest house
U
مهمانسرای نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
military adviser
U
مستشار نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com