English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rough coating U اجمالا درست شده ناقص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
roughcast U اجمالا درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
orthopaedic U مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
concisely U اجمالا
synoptically U اجمالا
succinctly U اجمالا`
scans U اجمالا مرور کردن
scanned U اجمالا مرور کردن
scan U اجمالا مرور کردن
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
mutilated U ناقص
shortest U ناقص
faulty U ناقص
malformed U ناقص
imcomplete U ناقص
shorter U ناقص
short U ناقص
imperfective U ناقص
in defect U ناقص
incomplete flower U گل ناقص
inconsummate U ناقص
meagre U ناقص
rudimentary U ناقص
defective U ناقص
mutilate U ناقص
mutilates U ناقص
roughcast U ناقص
deficient U ناقص
skimpy U ناقص
inadequate U ناقص
violator U ناقص
violators U ناقص
incomplete U ناقص
half-baked U ناقص
mutilating U ناقص
stickit U ناقص
imperfect U ناقص
rudimental U ناقص
unperfect U ناقص
incorrect U ناقص
manque U ناقص
paralysis U سکته ناقص
annular eclipse U خسوف ناقص
imperfectly U بطور ناقص
misshapen U ناقص الخلقه
blastie U ناقص الخلقه
deformed U ناقص شده
mutilator U ناقص کننده
demonish U ناقص کردن
mooncalf U ناقص الخلقه
moon calf U خلقت ناقص
nubbin U میوه ناقص
truncation U ناقص سازی
in my poor opinion U بعقیده ناقص من
apoplexy U سکتهء ناقص
lack U ناقص بودن
lacked U ناقص بودن
lacks U ناقص بودن
misfiring U احتراق ناقص
to put in rime U قافیه ناقص
paresis U فلج ناقص
ill- U بطور ناقص
paraparesis U فلج ناقص پا
ill U بطور ناقص
tracheid U اوند ناقص
truncated distribution U توزیع ناقص
erectio deficiens U نعوظ ناقص
defectively U بطور ناقص
imperfect competition U رقابت ناقص
miscreation U خلقت ناقص
imcomplete ditch U گود ناقص
ills U بطور ناقص
imperfect market U بازار ناقص
half U بطور ناقص
half U شریک ناقص
in my poor opinion U بعقل ناقص من
incapacious U بی گنجایش ناقص
incomplete breakdown U شکست ناقص
incomplete induction U استقراء ناقص
deficiently U بطور ناقص
flawed U معیوب ناقص
wanting in reason U ازعقل ناقص
faulty design U طرح ناقص
faulty switching U سوئیچینگ ناقص
missed approach U فرود ناقص
framentary U شکسته ناقص
frustum U هرم ناقص
frustum U مخروط ناقص
half baked U ناپخته ناقص
half truth U حقیقت ناقص
hemiplegia U فلج ناقص
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
to do by halves U ناقص انجام دادن
overshoot U فرود ناقص هواپیما
overshooting U فرود ناقص هواپیما
overshoots U فرود ناقص هواپیما
mutilate U ناقص یا فلج کردن
oaf U بچه ناقص الخلقه
low order U انفجار کند یا ناقص
unemployment equilibrium U تعادل در اشتغال ناقص
oafs U بچه ناقص الخلقه
stepped thread U کولاس پیچی ناقص
incomplete pictures test U ازمون تصویرهای ناقص
fragmentary U ریز شده ناقص
evils of imperfect competition U مضار رقابت ناقص
sketchy U از روی عجله ناقص
sketchily U از روی عجله ناقص
sketchiest U از روی عجله ناقص
sketchier U از روی عجله ناقص
fragmental U ریز شده ناقص
garble U تحریف یا ناقص کردن
heterometabolic U دارای دگردیسی ناقص
heterometabolous U دارای دگردیسی ناقص
miscreate U ناقص الخلقه ساختن
meagrely U بطور لاغر یا ناقص
fragmentarily U بطور شکسته یا ناقص
parachromatopsia U رنگ کوری ناقص
parachromopsia U رنگ کوری ناقص
partial color blindness U رنگ کوری ناقص
mutilates U ناقص یا فلج کردن
mutilating U ناقص یا فلج کردن
market imperfection U ناقص بودن بازار
stepped thread U پیچ ناقص کولاس
rough cast U اجمالادرست شده ناقص
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
truncates U شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by half-measures. U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do things halfway. U کاری را ناقص انجام ندادن
We don't do half-ass job [American E] [derogatory] U کاری را ناقص انجام ندادن
truncate U شاخه زدن ناقص کردن
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
catalexis U وتد ناقص دراخر شعر
verticillium U قارچ ناقص افت گیاهی
paretic U دچار فلج ناقص یا عضلانی
to break aset U خراب یا ناقص کردن یک دستگاه
truncating U شاخه زدن ناقص کردن
truncated U شاخه زدن ناقص کردن
We don't do things by halves. U کاری را ناقص انجام ندادن
The comparison is misleading [flawed] . U مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
teratology U مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
malnutrition U تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
huddles U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crab U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
huddle U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddled U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddling U ناقص انجام دادن ازدحام کردن
hermit crabs U خرچنگی که پاهای عقب ان ناقص است
paraplegics U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
paraplegic U فالج ازپا دچارفلج ناقص درپایانیمی ازتن
bobtail U اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
He who grasps too much holds nothing fast. <proverb> U کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
eyespot U چشم ابتدایی چشم رشدنکرده و ناقص
mayhem U چلاق کردن ناقص العضو کردن
perfects U درست
sock U درست
legitimately U درست
just U درست
legitimates U درست
whole U درست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com