Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hand made brick
U
اجر ساخته شده با قالب دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collapsible form work
U
قالب قطعات پیش ساخته بتونی
cost plus contracts
U
قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
Jaff design
U
طرح جاف
[جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
manual
U
دستور رزمی دستی سیستم دستی
basic type single tier formwork
U
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize
U
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply
U
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
blow-ups
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
modular construction
U
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
compression molding process
U
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
framed
U
ساخته
wrought
U
ساخته
immature
U
نیم ساخته
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
artificalism
U
ساخته پنداری
prefabricated
U
پیش ساخته
officinal
U
ساخته واماده
bamboos
U
ساخته شده از نی
bamboo
U
ساخته شده از نی
pukka
U
ساخته شده
prefabricate
U
پیش ساخته
hand made
U
ساخته دست
precast
U
پیش ساخته
haniwork
U
دست ساخته
manufactured head
U
سر ساخته شده
ruled surface
U
سطح خط ساخته
pucka
U
ساخته شده
prefabs
U
پیش ساخته
self-made
U
خود ساخته
simulated
U
شبیه ساخته
paved ford
U
گدار ساخته
self constituted
U
خود ساخته
soi disant
U
خود ساخته
self made
U
خود ساخته
fecit
U
ساخته است
self formed
U
خود ساخته
made
U
ساخته شده
makable
U
ساخته شدنی
it is made
U
ساخته میشود
irowork
U
اهن ساخته
prefab
U
پیش ساخته
heparin
U
که در کبد ساخته میشود
pre fabricated
U
پیش ساخته شده
india rubbers
U
ساخته شده از لاستیک
india rubber
U
ساخته شده از لاستیک
stanchion
U
ستون پیش ساخته
finished goods
U
کالاهای ساخته شده
fabrication
U
کالاهای ساخته شده
pre cast concrete
U
بتن پیش ساخته
build up beam
U
تیر ساخته شده
high wrought
U
با استادی ساخته شده
marmoreal
U
ساخته شده از مرمر
unregenerate
U
دوباره ساخته نشده
it is made
U
ساخته شده است
semi finished goods
U
کالاهای نیمه ساخته
man-made
U
ساخته دست انسان
cellulosic
U
ساخته شده از سلول
man made
U
ساخته دست انسان
teacher made test
U
ازمون معلم ساخته
synthetic tar
U
قطران باز ساخته
built up beam
U
تیر ساخته شده
blueprint
U
نقشه پیش ساخته
blueprints
U
نقشه پیش ساخته
unregenerated
U
دوباره ساخته نشده
tubular
U
ساخته شده ازلوله
zipgun
U
طپانچه دست ساخته
marmorean
U
ساخته شده از مرمر
wolframic
U
ساخته شده ازتنگستن
modular design
U
مدل پیش ساخته
intermediate product
U
محصول نیم ساخته
Who has composed this tune?
U
این آهنگ راکی ساخته ؟
ice crete
U
بتون یک پارچه یا پیش ساخته
spar bridge
U
پل ساخته شده ازگرده چوب
sculpturesque
U
ساخته شده بشکل مجسمه
boxes are made of wood
U
جعبه ها از چوب ساخته میشوند
broadloom
U
ساخته شده درکارگاه وسیع
sapphirine
U
ساخته شده ازیاقوت کبود
rebuilds
U
چیز دوباره ساخته شده
plate girder
U
تیر ساخته شده از تسمه
icehouse
U
خانه وساختمان ساخته شده از یخ
pinwale
U
ساخته شده ازالیاف باریک
rebuild
U
چیز دوباره ساخته شده
alligators
U
ساخته شده ازپوست تمساح
alligator
U
ساخته شده ازپوست تمساح
piragua
U
ساخته شده ازتنه درخت
whole wheat
U
ساخته شده از گندم ساییده
half timber
U
ساخته شده از الوار کوتاه
herbal
U
ساخته شده از علف وگیاه
home-made
<adj.>
U
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
wooden
U
از چوب ساخته شده خشن
modular design
U
مدل ساختمانی پیش ساخته
wickerwork
U
ساخته شده از ترکه سبدسازی
on site concrete
U
بتن ساخته شده در کارگاه
finish stock
U
موجودی کالای ساخته شده
gimmal
U
ساخته شده از حلقههای تودرتو
fictile
U
فرف سفالی ساخته شده از گل
slatted
U
ساخته شده از تکههای باریک
reed
U
قصب ساخته شده ازنی
ready use
U
دم دستی
bellows
U
دم دستی
hand held
U
دستی
three handed
U
سه دستی
hand made
U
دستی
single-handed
U
یک دستی
levorotation
U
چپ دستی
left handedness
U
چپ دستی
handmade
U
دستی
handier
U
دستی
palmar
U
کف دستی
portable
U
دستی
manual
U
دستی
handy
U
دستی
handiest
U
دستی
orthogonal
U
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
alpaca
U
پارچهء ساخته شده ازپشم الپاکا
on chip
U
مدار ساخته شده روی یک قطعه
paisley
U
ساخته شده از پشم نرم کشمیری
oaken
U
ساخته شده از چوب بلوط بلوطی
trabeation
U
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
productive
U
مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
trabeated
U
ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
Is there anything I can do to help?
U
آیا کاری از دست من ساخته است ؟
He is cut out for it ( this job ).
U
برای اینکار ساخته شده است
waxen
U
ساخته شده از موم مومی شکل
originals
U
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
original
U
آنچه اول استفاده یا ساخته شود
site concrete
U
بتنی که در پای کار ساخته شود
twice laid
U
ساخته شده از انتهای رشتههای طناب
specification
U
یات مشخصات ساخته نشده باشد
one address computer
U
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
Ethiopian architecture
U
معماری حبشی
[معبدهایی که از سنگ ساخته می شد]
manual cutout
U
افتامات دستی
cane
U
چوب دستی
manual adjustment
U
تنطیم دستی
manual input
U
ورودی دستی
bungled
U
خام دستی
manual control
U
کنترل دستی
manual exchange
U
مرکز دستی
manual controller
U
نافم دستی
bungles
U
خام دستی
handicraft
U
صنعت دستی
handcart
U
چرخ دستی
handcart
U
ارابه دستی
handcarts
U
چرخ دستی
bungling
U
خام دستی
inexperience
U
خام دستی
bitstock
U
مته دستی
clumsiness
U
خام دستی
handicrafts
U
صنایع دستی
handicraft
U
هنر دستی
pushcart
U
ارابه دستی
handicraft
U
کار دستی
handcarts
U
ارابه دستی
bungle
U
خام دستی
handicraft
U
پیشه دستی
paving beetle
U
تخماق دستی
post hole auger
U
مته دستی
manual pinion shift
U
استارت دستی
manual override
U
القای دستی
manual operation
U
عملیات دستی
nattiness
U
زبر دستی
sideboard
U
میز دم دستی
quern
U
اسیاب دستی
adeptness
U
زبر دستی
nimble fingers
U
چابک دستی
manual skills
U
مهارتهای دستی
concertina
U
ارغنون دستی
concertinaed
U
ارغنون دستی
manual skill
U
مهارت دستی
concertinaing
U
ارغنون دستی
concertinas
U
ارغنون دستی
portable instrument
U
سنجه دستی
portable receiver
U
رادیوی دستی
manual ringing
U
زنگ دستی
portable weir
U
سرریز دستی
sideboards
U
میز دم دستی
guns
U
تلمبه دستی
gun
U
تلمبه دستی
handbook
U
کتاب دستی
handbooks
U
کتاب دستی
pushcarts
U
ارابه دستی
Jim Crow
U
ریل خم کن دستی
adeptly
U
زبر دستی
caning
U
چوب دستی
canes
U
چوب دستی
mill file
U
سوهان دستی
gimlet
U
مته دستی
alggardness
U
کند دستی
eye glass
U
عینک دستی
manual operation
U
عمل دستی
manula shifting
U
اتصال دستی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com