Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pale brick
U
اجری که خوب پخته نشده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lateritious
U
اجری
brick built
U
اجری
tegular
U
اجری
brick veneer
U
روکاری اجری
brick red
U
رنگ اجری
brick lining
U
پوشش اجری
brick facing
U
نمای اجری
face brickwork
U
نماسازی اجری
lateritious
U
اجری رنگ
malam
U
اجری که از ان میسازند
tow brick wall
U
دیوار دو اجری
rubiginous
U
برنگ قرمز اجری
brick ballast
U
مصالح شکسته اجری
brick masonary channel
U
کانال با مصالح اجری
upright course of bricks
U
هره اجری روی دیوار
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
nogging
U
اجری که بان فواصلی را پرمی کنند
tryworks
U
کوره اجری دارای سه پایه کار گذارده شده در ان
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbroke
U
رام نشده سوقان گیری نشده
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbaoked
U
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unborn
U
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unpicked
U
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unsifted
U
الک نشده رسیدگی نشده
unasked
U
خواسته نشده پرسیده نشده
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
unset
U
جایگزین نشده جاانداخته نشده
untried
U
امتحان نشده محاکمه نشده
unredeemed
U
جبران نشده سبک نشده
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unsought
U
جستجو نشده کشف نشده
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
irredenta
U
انجام نشده جبران نشده
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
ripe
U
پخته
underdone
U
کم پخته
terracotta
U
گل پخته
riper
U
پخته
coction
U
پخته
ripest
U
پخته
sunbaked
U
افتاب پخته
half-baked
U
نیم پخته
fired brick
U
اجر پخته
boiled
U
پخته شده
samel
U
نیم پخته
biffin
U
سیب پخته
spatchcock
U
بشتاب پخته
soden
U
نیم پخته
dough baked
U
نیم پخته
slack baked
U
نیم پخته
burnt brick
U
خشت پخته
well done
U
خوب پخته
half baked
U
نیم پخته
sodden
U
نیم پخته
hard baked
U
سفت پخته شده
luncheon meat
U
گوشت پخته و آماده
rarest
U
لطیف نیم پخته
sunny side up
U
فقط یک طرفش پخته
rarer
U
لطیف نیم پخته
arch brick
U
اجر زیاد پخته
warmed over
U
دوباره پخته شده
rare
U
لطیف نیم پخته
He has cooked a pottage for you.
<proverb>
U
برایت آش پخته است .
boild egg
U
تخم مرغ پخته
cold cuts
U
گوشت پخته سرد
liverwurst
U
سوسیس جگر پخته
convenience food
U
خوراک پیش پخته
well-done steak
U
استیک کاملا پخته
convenience foods
U
خوراک پیش پخته
underbaked
U
نیم پخته ناپخته
it was cooked to rags
U
انقدر پخته شدکه له شد
underdo
U
نیم پخته کردن
it is half cooked
U
نیم پخته است
I want my steak well done.
U
می خواهم استیکم خوب پخته با شد
overdone
U
خیلی پخته و سرخ شده
boild egg soft
U
تخم مرغ پخته عسلی
boild egg hard
U
تخم مرغ پخته سفت
warmed over
U
زیادتر ازمعمول پخته شده
body brick
U
اجر خوب پخته شده
stroganoff
U
گوشت پخته نازک با خردل
bakemeat
U
شیرینی اردی غذای پخته
baked meat
U
شیرینی اردی غذای پخته
first class brick
U
اجر خوب پخته شده
incomplete
U
انجام نشده پر نشده
gigot
U
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
medium steak
U
استیک متوسط سرخ یا پخته شده
Cooked vegetables digest easily.
U
سبزی پخته زود هضم است.
succotash
U
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
cow heel
پاچه گاو پخته و دلمه شده
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
fully cooked
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
well done
[fully cooked]
<adj.>
U
کاملا پخته
[برای گوشت]
[غذا و آشپزخانه]
dumpling
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumplings
U
نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
apple dumpling
U
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
The project is not fully developed yet.
U
این طرح هنوز پخته وآماده نیست
hash
U
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
baked beans
U
لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
waffles
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle
U
کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
The meet is overdone.
این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
hominy
U
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
broth
U
غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
strudel
U
ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
parfait
U
دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
processed silk
U
ابریشم پخته
[ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
unbowed
U
خم نشده
uncharged
U
پر نشده
unsight
U
دیده نشده
unset
U
ثابت نشده
unsaturate
U
اشباع نشده
unsaved
U
پس انداز نشده
unsaturated
U
اشباع نشده
unwashed
U
شسته نشده
unsocialized
U
اجتماعی نشده
unstudied
U
مطالعه نشده
unthickened
U
تغلیظ نشده
unshod
U
نعل نشده
unpremediated
U
تصور نشده
unbacked
U
رام نشده
unaccomplished
U
انجام نشده
unaccommodated
U
فراهم نشده
the date was not specified
U
نشده بود
tenantless
U
اشغال نشده
roughdry
U
اطو نشده
unaudited
<adj.>
U
بررسی نشده
non switched line
U
خط گزینه نشده
intemerate
U
بی ناموس نشده
innascible
U
زایده نشده
inextinct
U
نیست نشده
inedited
U
چاپ نشده
increate
U
افریده نشده
in sheets
U
صحافی نشده
in quires
U
صحافی نشده
unbowed
U
سر کوب نشده
inedited
U
منتشر نشده
unpolished
U
پرداخت نشده
unnormalized
U
هنجار نشده
unspotted
U
ننگین نشده
unsought
U
کاوش نشده
unlicked
U
لیسیده نشده
unleached
U
سفید نشده
unexploded
U
منفجر نشده
undisiplined
U
تربیت نشده
undirected
U
هدایت نشده
undefined
U
تعریف نشده
undeeded
U
در سندقید نشده
uncoditioned
U
شرط نشده
uncoditioned
U
قطعی نشده
uncleared
U
ترخیص نشده
uncircumcised
U
ختنه نشده
imperforate
U
منگنه نشده
unworn
U
کهنه نشده
unexamined
<adj.>
U
بازرسی نشده
untested
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unaudited
<adj.>
U
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
U
ممیزی نشده
unevaluated
<adj.>
U
ممیزی نشده
unexamined
<adj.>
U
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
U
ممیزی نشده
untested
<adj.>
U
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unexamined
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unevaluated
<adj.>
U
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
U
بازرسی نشده
untested
<adj.>
U
بازرسی نشده
unaudited
<adj.>
U
امتحان نشده
unchecked
<adj.>
U
امتحان نشده
unevaluated
<adj.>
U
امتحان نشده
unexamined
<adj.>
U
امتحان نشده
uninspected
<adj.>
U
امتحان نشده
untested
<adj.>
U
امتحان نشده
unaudited
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unchecked
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unverified
<adj.>
U
تست نشده
unverified
<adj.>
U
بازرسی نشده
unverified
<adj.>
U
امتحان نشده
unverified
<adj.>
U
ارزیابی نشده
unverified
<adj.>
U
ممیزی نشده
unverified
<adj.>
U
بررسی نشده
unissued
<adj.>
U
توزیع نشده
unissued
<adj.>
U
منتشر نشده
unverified
<adj.>
U
آزمایش نشده
unverified
<adj.>
U
کنترل نشده
unverified
<adj.>
U
تایید نشده
unevaluated
<adj.>
U
بازرسی نشده
unworn
U
استعمال نشده
non-registered
[not registered]
<adj.>
U
ثبت نشده
undeterred
<adj.>
U
منصرف نشده
unbleached
<adj.>
U
سفیدگری نشده
undyed
<adj.>
U
رنگرزی نشده
unaudited
<adj.>
U
آزمایش نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com