Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
maintenance
U
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
Other Matches
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
runs
U
اجرای
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
run
U
اجرای
execution of judgments
U
اجرای احکام
execution of wills
U
اجرای وصایا
concurrent execution
U
اجرای همزمان
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
parallel run
U
اجرای موازی
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
administer justice
U
اجرای عدالت
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
auto da fe
U
اجرای رای
conduct of fire
U
اجرای اتش
concurrently
U
اجرای همزمان
budget execution
U
اجرای بودجه
dry run
U
اجرای ازمایشی
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
machine run
U
اجرای ماشین
ground work
U
اجرای فن در خاک
program execution
U
اجرای برنامه
plan implementation
U
اجرای برنامه
use
U
اجرای چیزی
post strike
U
بعد از اجرای تک
uses
U
اجرای چیزی
test run
U
اجرای ازماینده
administration of justice
U
اجرای عدالت
rerun
U
اجرای مجدد
test run
U
اجرای ازمایشی
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
task element
U
عنصر اجرای عملیات
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
task force
U
نیروی اجرای عملیات
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
technique
U
روش یا فن اجرای کار
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
multitasking
U
اجرای چندین کار
multi tasking
U
اجرای چندین کار
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
desks
U
اجرای خشک برنامه
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
check
U
اجرای خشک یک برنامه
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
war game
U
اجرای بازی جنگ
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
desk
U
اجرای خشک برنامه
final process
U
دستور اجرای حکم
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
suspending
U
به عقب انداختن اجرای حکم
suspends
U
به عقب انداختن اجرای حکم
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
suspend
U
به عقب انداختن اجرای حکم
passes
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
passives
U
وقت کشی بدون اجرای فن
executing
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
fire time
U
زمان اجرای اتش یا انفجار
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
ambuscade
U
دام محل اجرای کمین
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
passive
U
وقت کشی بدون اجرای فن
enterprises
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
execute
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
high angle pit
U
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
specific performance
U
نحوه اجرای معین در قرارداد
execution
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
enterprise
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
concept
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
textbook
U
اجرای حرکت کامل و فنی
concepts
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
textbooks
U
اجرای حرکت کامل و فنی
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
execution
U
مدت زمان بین اجرای یک دستور
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
rerun
U
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
intermittent
U
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
math
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
maths
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
compile and go
U
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
run duration
U
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
run duration
U
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
executes
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
executed
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
tempo
U
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
execute
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
targetting
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
target
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
on the fly
U
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
targeting
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
executing
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
pipelines
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
targeted
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
pipeline
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
compile
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
software
U
که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
compiles
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
auto da fe
U
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
bailiffs
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
preprocess
U
اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
tempos
U
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
compiling
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com