English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
budget execution U اجرای بودجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
Other Matches
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
appropriation symbol U کد بودجه
possibilities line U خط بودجه
budgets U بودجه
budget line U خط بودجه
budgeted U بودجه
budget U بودجه
unfunded U بی بودجه
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
family budget U بودجه خانواده
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
family budget U بودجه خانوار
budgetary control U کنترل بودجه
budget process U مراحل بودجه
budget bureau U دفتر بودجه
household budget U بودجه خانوار
budget surplus U اضافه بودجه
budget balance U تعادل بودجه
government dificit surplus U کسر بودجه
government budget U بودجه دولت
budget balance U توازن بودجه
flexible budget U بودجه متغیر
budget surplus U مازاد بودجه
financial budget U بودجه مالی
fixed budget U بودجه ثابت
budget ceiling U سقف بودجه
capital budget U بودجه تاسیساتی
current budget U بودجه جاری
budget data U اطلاعات بودجه
budget deficit U کسری بودجه
budget deficit U کسر بودجه
budget determinant U تعیین بودجه
budget period U زمان بودجه
budget period U دوره بودجه
capital budget U بودجه سرمایهای
budget process U فرایند بودجه
budget comittee U گروه بودجه
budget constraint U محدودیت بودجه
budget credit U اعتبار بودجه
development budget U بودجه عمرانی
budget cycle U گردش بودجه
cyclical budget U بودجه دورانی
budget cycle U مراحل بودجه
cash budget U بودجه نقدی
balanced budget U بودجه متوازن
variable budget U بودجه متغیر
administrative budget U بودجه اداری
preliminary budget U بودجه ابتدائی
state budget U بودجه دولت
program budget U بودجه برنامهای
margins U بودجه احتیاطی
deficits U کسر بودجه
margin U بودجه احتیاطی
deficit U کسر بودجه
budgeting U بودجه ریزی
unbalanced budget U بودجه نامتوازن
preliminary budget U بودجه مقدماتی
unified budget U بودجه واحد
annual budget U بودجه سالانه
cyclical budget U بودجه ادواری
appropriation U اختصاص بودجه
budgetary U مربوط به بودجه
military funds U بودجه نظامی
appropriation limitation U محدودیت بودجه
municipal budget U بودجه شهرداری
national budget U بودجه ملی
operating budget U بودجه عملیاتی
budget expenditures U مخارج بودجه
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
The budget deficit of 1980 . U کسر بودجه سا ل1980
budgeter U تهیه کننده بودجه
command budget estimate U براورد بودجه یکان
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
capital budgeting U بودجه بندی سرمایه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
operating budget U بودجه بهره برداری
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
deficit financing U تامین کسر بودجه
budget classification U طبقه بندی بودجه
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
balanced budget multiplier U ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
multiplier effect of a balanced budget U اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
Sound Blaster U و پس اجرای آن
runs U اجرای
run U اجرای
uses U اجرای چیزی
performance of a contract U اجرای قرارداد
plan implementation U اجرای برنامه
administer justice U اجرای عدالت
auto da fe U اجرای رای
administration of justice U اجرای عدالت
post strike U بعد از اجرای تک
use U اجرای چیزی
program execution U اجرای برنامه
rerun U اجرای مجدد
test run U اجرای ازمایشی
parallel run U اجرای موازی
test run U اجرای ازماینده
conduct of fire U اجرای اتش
conduct of fire U اجرای تیراندازی
dry run U اجرای ازمایشی
enforcement of a judgment U اجرای حکم
execution of judgments U اجرای احکام
concurrent execution U اجرای همزمان
execution of wills U اجرای وصایا
carry out the obligations U اجرای تعهدات
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
ground work U اجرای فن در خاک
machine run U اجرای ماشین
concurrently U اجرای همزمان
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
concept of operations U روش اجرای عملیات
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
technique U روش یا فن اجرای کار
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
techniques U روش یا فن اجرای کار
administration of a will U اجرای وصیت نامه
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
by the number U اجرای فرمان با شماره
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
final process U دستور اجرای حکم
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
self aid U اجرای کمکهای اولیه
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
task element U عنصر اجرای عملیات
multitasking U اجرای چندین کار
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
wargaming U اجرای بازی جنگ
war game U اجرای بازی جنگ
multi tasking U اجرای چندین کار
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
task forces U نیروی اجرای عملیات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
task force U نیروی اجرای عملیات
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
checks U اجرای خشک یک برنامه
checked U اجرای خشک یک برنامه
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
desk U اجرای خشک برنامه
check U اجرای خشک یک برنامه
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
desks U اجرای خشک برنامه
ambuscade U دام محل اجرای کمین
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
passive U وقت کشی بدون اجرای فن
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
concepts U تدبیر روش اجرای یک چیز
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching U اجرای حمله شروع عملیات
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com