English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
avoidance U اجتناب
shirk U اجتناب
shirked U اجتناب
shirking U اجتناب
shirks U اجتناب
elusion U اجتناب
eschewal U اجتناب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evasive steering U اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
avoidancae training U اجتناب اموزی
aviod U اجتناب کردن از
active avoidance U اجتناب فعال
inevitable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.> U اجتناب ناپذیر
avoidance gradient U شیب اجتناب
indispensable <adj.> U اجتناب ناپذیر
steer clear of someone <idiom> U اجتناب کردن
stay away from <idiom> U اجتناب کردن
to shuffle throuch shun U اجتناب کردن از
evitable U اجتناب پذیر
absolute <adj.> U اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
steer clear U اجتناب کردن
forbears U اجتناب کردن از
forbear U اجتناب کردن از
avoidable U اجتناب پذیر
inevitable U اجتناب ناپذیر
unavoidable U اجتناب ناپذیر
passes U اجتناب کردن
eschewed U اجتناب کردن
eludes U اجتناب کردن از
eschewing U اجتناب کردن
eschews U اجتناب کردن
inescapable U غیرقابل اجتناب
elude U اجتناب کردن از
eluded U اجتناب کردن از
eluding U اجتناب کردن از
pass U اجتناب کردن
eschew U اجتناب کردن
passed U اجتناب کردن
inevitable U غیر قابل اجتناب
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
risk avoider U اجتناب کننده از خطر
refrainment U خود داری اجتناب
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
unavoidable U غیر قابل اجتناب
to stay away from something U اجتناب کردن از چیزی یا جایی
emergency risk U خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
evades U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
terrain avoidance U اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
avoiding U احتراز کردن اجتناب کردن
avoided U احتراز کردن اجتناب کردن
avoids U احتراز کردن اجتناب کردن
shun U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shuns U پرهیز کردن اجتناب کردن از
avoid U احتراز کردن اجتناب کردن
shunning U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunned U پرهیز کردن اجتناب کردن از
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com