Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
camporee
U
اجتماع پسران ودختران پیش اهنگ از ناحیه معینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mixed school
U
اموزشگاه مختلط اموزشگاهی که پسران ودختران با هم درس می خوانند
jeap &gill
U
دو نام نماینده برای پسران ودختران که درحکایات یامثل هابگویند
cub scouts
U
پسران پیش اهنگ 8 تا 01ساله
cub scout
U
پسران پیش اهنگ 8 تا 01ساله
the female sex
U
زنان ودختران
standardizes
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
ground bass
U
اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرارشود
the males
U
پسران یا مردان
cadenzas
U
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenza
U
اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
eton
U
دانشکده ایتون درانگلستان برای پسران
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
rate of march
U
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
adjutantship
U
معینی
adjutancy
U
معینی معاونت
inbound
U
محصور در حدود معینی
he is at a loose end
U
کار معینی ندارد
ageless
U
بدون عمر معینی
station
U
درپست معینی گذاردن
cost plus
U
بعلاوه سود معینی
stationed
U
درپست معینی گذاردن
stations
U
درپست معینی گذاردن
local option
U
اختیار تعیین محل معینی
emplace
U
در محل معینی قرار دادن
models
U
مطابق مدل معینی در اوردن
modeled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
modelled
U
مطابق مدل معینی در اوردن
model
U
مطابق مدل معینی در اوردن
predecease
U
پیش ازواقعه معینی مردن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
standardizing
U
مطابق درجه معینی دراوردن
tonner
U
کامیون دارای فرفیت معینی
standardizes
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardize
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardising
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardises
U
مطابق درجه معینی دراوردن
standardised
U
مطابق درجه معینی دراوردن
head for
U
به سمت معینی در حرکت بودن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
coordinated illumination
U
روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
cover drive
U
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
tonner
U
کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
term insurance
U
بیمه در موردمخاطره برای مدت معینی
calibrate
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
protraction
U
نقشه کشی طبق مقیاس معینی
calibrating
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrates
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrated
U
تحت قاعده واصول معینی دراوردن
capias
U
حکم یا امریه دائر بر توقیف شخص معینی
cover point
U
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
blood counts
U
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
off break
U
کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
dimension stock
U
چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
section hand
U
کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
blood count
U
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
the
U
حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
forty one billiard
U
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
time zones
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
stage set
U
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
linebreeding
U
پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
community
U
اجتماع
milieus
U
اجتماع
assemblage
U
اجتماع
assemblages
U
اجتماع
communities
U
اجتماع
consensus
U
اجتماع
milieu
U
اجتماع
milieux
U
اجتماع
society
U
اجتماع
reunions
U
اجتماع
hurricanes
U
اجتماع
union
U
اجتماع
unions
U
اجتماع
hurricane
U
اجتماع
association
U
اجتماع
associations
U
اجتماع
meeting
U
اجتماع
processions
U
اجتماع
procession
U
اجتماع
gatherings
U
اجتماع
societies
U
اجتماع
gathering
U
اجتماع
meetings
U
اجتماع
conjunction
U
اجتماع
musters
U
اجتماع
mustering
U
اجتماع
mustered
U
اجتماع
reunion
U
اجتماع
muster
U
اجتماع
commonweal
U
اجتماع
public meeting
U
اجتماع
conjunctions
U
اجتماع
socio-
U
اجتماع
an impersonal verb
U
فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
spot pass
U
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
humidistat
U
اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
precarious
U
عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
societal
U
وابسته به اجتماع
commune
U
اجتماع تعاونی
communed
U
اجتماع تعاونی
communes
U
اجتماع تعاونی
communing
U
اجتماع تعاونی
assembly
U
اجتماع انجمن
parading
U
اجتماع مردم
overload
U
اجتماع مهاجمان
parade
U
اجتماع مردم
paraded
U
اجتماع مردم
turn out
U
اجتماع ازدحام
rally
U
اجتماع مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
rallied
U
اجتماع مجدد
parades
U
اجتماع مردم
congregate
U
اجتماع کردن
congregated
U
اجتماع کردن
congregates
U
اجتماع کردن
therapeutic community
U
اجتماع درمانی
overloaded
U
اجتماع مهاجمان
collection
U
اجتماع مجموعه
overloads
U
اجتماع مهاجمان
societies
U
جامعه اجتماع
aggregation
U
اجتماع توده
society
U
جامعه اجتماع
concourse
U
محل اجتماع
crowds
U
شلوغی اجتماع
crowd
U
شلوغی اجتماع
concourses
U
محل اجتماع
flocculate
U
اجتماع کردن
klatch
U
اجتماع خودمانی
meeting
U
ملاقات اجتماع
collections
U
اجتماع مجموعه
congregating
U
اجتماع کردن
meetings
U
ملاقات اجتماع
official meeting
U
اجتماع رسمی
klatsch
U
اجتماع خودمانی
guildhall
U
محل اجتماع اصناف
riotous assembly
U
اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
underclass
U
سطح پایین
[اجتماع]
guildhalls
U
محل اجتماع اصناف
lower class
U
سطح پایین
[اجتماع]
subclass
U
سطح پایین
[اجتماع]
underclass
U
طبقه سوم
[اجتماع]
subclass
U
طبقه سوم
[اجتماع]
lower class
U
طبقه سوم
[اجتماع]
the rabble
U
طبقات پایین اجتماع
scurf
U
شوره سر وازده اجتماع
franklin
U
طبقه متوسط اجتماع
pentapolis
U
اجتماع پنج شهر
community psychology
U
روانشناسی اجتماع نگر
scum
U
طبقه وازده اجتماع
trigon
U
اجتماع سه ستاره باهم
accru
U
اجتماع فراهم شدگی
union
[set theory]
U
اجتماع
[مجموعه]
[ریاضی]
The various strata of society.
U
طبقات مختلف اجتماع
ratag
U
طبقات پایین اجتماع
rioting
U
اجتماع و بلوا کردن
grass roots
U
اجتماع محلی منشاء
riots
U
اجتماع و بلوا کردن
riot
U
اجتماع و بلوا کردن
rioted
U
اجتماع و بلوا کردن
isallobar
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobaric
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
packet
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
lower class
U
طبقه پست وپایین اجتماع
subclass
U
طبقه پست وپایین اجتماع
upper classes
U
وابسته به طبقات بالای اجتماع
underclass
U
طبقه پست وپایین اجتماع
vespiary
U
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
huddle
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
haunts
U
محل اجتماع تبه کاران
haunt
U
محل اجتماع تبه کاران
redezvous
U
وعده ملاقات اجتماع مجدد
guild
U
اتحادیه محل اجتماع اصناف
guilds
U
اتحادیه محل اجتماع اصناف
upper class
U
وابسته به طبقات بالای اجتماع
huddling
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
forgather
U
گرد امدن اجتماع کردن
huddled
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
antisocial
U
مخل اجتماع دشمن جامعه
unsociable
U
گریزان از اجتماع غیر اجتماعی
foyer
U
مرکز اجتماع راهرو بزرگ
foyers
U
مرکز اجتماع راهرو بزرگ
forum
U
بازار محل اجتماع عموم
forums
U
بازار محل اجتماع عموم
upperclassman
U
عضو صنوف ممتازه اجتماع
huddles
U
ازدحام اجتماع افراد یک تیم
communitarian
U
عضو انجمن یا اجتماع کمونیستی
clearing and switch buying
U
توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
routs
U
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
rout
U
اجتماع برای اشوب یا کارخلاف قانون
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com