Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
differential effects
U
اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
trajectory scorer
U
وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
trajectory shift
U
انحراف مسیر سهمی گلوله ازمسیر استانداد بالیستیکی
level point
U
سطح دریا نقطه هم افق مسیر سهمی گلوله
standard condition
U
شرایط استاندارد
standard temperature and pressure
U
شرایط استاندارد
normal temperature and pressure
U
شرایط استاندارد
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
parabolic
U
سهمی گون سهمی شکل
ieee
U
سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
U
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
documenting
U
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document
U
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented
U
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
international standards organization
U
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extend
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends
U
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX
U
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
PHIGS
U
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
source
U
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
parabolas
U
سهمی
styloid
U
سهمی
sagittate
U
سهمی
parabola
U
سهمی
sagittal
U
سهمی
parabolic
U
سهمی وار
parabolic arch
U
قوس سهمی
partial correlation
U
همبستگی سهمی
partial rienforcement
U
تقویت سهمی
partial variance
U
پراکنش سهمی
sageittal suture
U
درز سهمی
styloid process
U
زائده سهمی
sagittal plane
U
صفحه سهمی
parabolic arch
U
طاق سهمی
parabolic mirror
U
اینه سهمی وار
parabolic variation
U
تغییرات سهمی شکل
partial regression equation
U
معادلات رگرسیون سهمی
parabolic lens
U
عدسی سهمی وار
to hold a share in a business
U
در شرکتی سهمی داشتن
nominal value
U
قیمت اسمی سهمی
partial pressure
U
فشار جرئی یا سهمی
sagittary
U
سهمی وابسته به تیر اندازی
sagittal
U
وابسته به درز سهمی جمجمه
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
ex. dividend
سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
portion
U
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portions
U
سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
paraboloid
U
شکل سه بعدی حاصل ازدوران یک سهمی حول محورکانونی
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
vapor pressure
U
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
ODI
U
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
term
U
شرایط
the conditions
U
شرایط ان
terming
U
شرایط
termed
U
شرایط
conditions
U
شرایط
terms
U
شرایط
lead collision course
U
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
dis qualified
U
فاقد شرایط
disadvantage
U
شرایط نامساعد
disadvantages
U
شرایط نامساعد
emergency conditions
U
شرایط اضطراری
equilibrium conditions
U
شرایط تعادل
boundary conditions
U
شرایط حدی
sufficient conditions
U
شرایط کافی
conditions of purchase
U
شرایط خرید
standard conditions
U
شرایط متعارفی
conditions of contract
U
شرایط قرارداد
credit terms
U
شرایط اعتبار
requirements of the credit
U
شرایط اعتبار
eligible
U
واجد شرایط
delivery terms
U
شرایط تحویل
condition of readiness
U
شرایط امادگی
necessary conditions
U
شرایط لازم
conference terms
U
شرایط کنفرانس
stability conditions
U
شرایط ثبات
qualifies
U
واجد شرایط
spring conditions
U
شرایط بهاری
qualify
U
واجد شرایط
boundary conditions
U
شرایط مرزی
usual conditions
U
شرایط معمول
existing circumstances
U
شرایط موجود
terms of shipment
U
شرایط حمل
implied terms
U
شرایط تلویحی
liner terms
U
شرایط خط کشتیرانی
competition conditions
U
شرایط رقابت
standard temperature and pressure
U
شرایط متعارفی
competitive conditions
U
شرایط رقابت
normal temperature and pressure
U
شرایط متعارفی
qualified
U
واجد شرایط
mutual terms
U
شرایط متقابل
conditions of (the) competition
U
شرایط رقابت
marginal conditions
U
شرایط نهائی
makings
U
شرایط لازم
implied terms
U
شرایط ضمنی
payment terms
U
شرایط پرداخت
suitable conditions
U
شرایط مناسب
shipping terms
U
شرایط حمل
final cinditions
U
شرایط پایانی
settlement terms
U
شرایط تسویه
settlement terms
U
شرایط پرداخت
final cinditions
U
شرایط فینال
second order conditions
U
شرایط ثانوی
initial condition
U
شرایط اولیه
conditions of use
U
شرایط کاربرد
bona fide
U
واجد شرایط
qulifications
U
واجد شرایط
qalified
U
واجد شرایط
present conditions
U
شرایط فعلی
given conditions
U
شرایط معینه
given conditions
U
شرایط معلوم
light conditions
U
شرایط نور
plateau
U
شرایط پایا
tight spot
<idiom>
U
شرایط سخت
ballistic conditions
U
شرایط بالیستیکی
actude conditions
U
شرایط حاد
qualifications
U
شرایط لازم
actude conditions
U
شرایط شدید
terms of payment
U
شرایط پرداخت
terms of trade
U
شرایط معامله
fair play
U
شرایط برابر
requirements
U
شرایط لازم
terms of trade
U
شرایط مبادله
Russian roulette
<idiom>
U
شرایط پرخطر
plateaux
U
شرایط پایا
plateaus
U
شرایط پایا
ball game
U
شرایط وضعیت
average conditions
U
شرایط متوسط
average conditions
U
شرایط عادی
terms and conditions
U
ضوابط و شرایط
qualification
U
واجد شرایط
ball games
U
شرایط وضعیت
ambient conditions
U
شرایط محیطی
adverse factors
U
شرایط نامساعد
conditions
U
شرایط اوضاع
admission requirements
U
شرایط پذیرش
no bed of roses
<idiom>
U
شرایط سختوبد
qualification
U
وضعیت شرایط
working conditions
U
شرایط کار
tropical condition
U
شرایط گرمسیری
second order conditions
U
شرایط مرتبه دوم
qualify for
U
واجد شرایط بودن
possessing the necessary qualifications
U
واجد شرایط لازم
provisions of a contract
U
شرایط قرار داد
meets
U
مطابق شرایط بودن
feudatory
U
تابع شرایط تیول
volcanism
U
شرایط و خصوصیات اتشفشانی
entry group
U
گروه واجد شرایط
meet
U
مطابق شرایط بودن
qualificatory
U
واجد شرایط کننده
support conditions
U
شرایط تکیه گاهی
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
qualified
U
واجد شرایط لازمه
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
quantified
U
واجد شرایط شدن
quantifies
U
واجد شرایط شدن
quantifying
U
واجد شرایط شدن
investigation of foundation conditions
U
تحقیق شرایط شالوده
unqualified
U
فاقد شرایط لازم
qualified
U
دارای شرایط لازم
tight squeeze
<idiom>
U
شرایط سخت تجاری
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
tenders conditions
U
شرایط عمومی مناقصه
turn the tables
<idiom>
U
عوض کردن شرایط
make a difference
<idiom>
U
شرایط را عوض کردن
machining requirments
U
شرایط براده برداری
terms and conditions of the credit
U
ضوابط و شرایط اعتبار
ineligible
U
فاقد شرایط لازم
quantify
U
واجد شرایط شدن
ineligibility
U
فقدان شرایط لازم
other things being equal
U
اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
to impose conditions
U
با شرایط سنگین بارکردن
conditions of sale
U
شرایط اساسی معامله
bend
U
شرایط خمیدگی زانویی
eligible
U
واجد شرایط مطلوب
circumstance
U
شرایط محیط اهمیت
size up
<idiom>
U
بسته به شرایط ،برانداز کردن
However difficult the circumstances
[are]
, ...
U
هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com