English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he smells of oil U اثارمطالعه از او نمایان است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seeming U نمایان
ostensible U نمایان
salient U نمایان
sensible U نمایان
visible U نمایان
rousing U نمایان رایج
detection U نمایان سازی
dominant U نمایان عمده
egregious U برجسته نمایان
feat U فتح نمایان
feats U فتح نمایان
standaway U نمایان بر بدن
gallery hit or stroke U ضربه یاضربت نمایان
gest U کار نمایان هم صحبت
geste U کار نمایان هم صحبت
libration of the moon U جنبش نمایان ماه
visible U نمایان قابل رویت
peering U نمایان شدن بنظررسیدن
peered U نمایان شدن بنظررسیدن
peer U نمایان شدن بنظررسیدن
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
actimeter U نمایان ساز [جنبش بدن]
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
bubble horizon U افق نمایان از زیر ابر
detected U کشف کردن نمایان ساختن
features U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
featuring U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
relictoin U پایین رفتن اب و نمایان شدن زیر اب
NCR paper U نوشته هم روی کاغذ نمایان میشود
feature U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
inartistically U بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
featured U نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
parpen U سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
libration U جنبش ترازویی و حرکت موازنهای جنبش نمایان ماه
molif U شکل نمایان شکل عمده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com