Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
paddywagon
U
اتومبیل پلیس
patrol wagon
U
اتومبیل پلیس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
squad car
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad cars
U
اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
black Maria
U
اتومبیل گشتی پلیس
black Marias
U
اتومبیل گشتی پلیس
Other Matches
policing district
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct
[American E]
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
police district
U
ایستگاه پلیس
[در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
U
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreen
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreens
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobiles
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
bobby
U
پلیس
K9
[canine]
U
سگ پلیس
cop
U
پلیس
guard dog
U
سگ پلیس
constables
U
پلیس
constable
U
پلیس
gendarmes
U
پلیس
gendarme
U
پلیس
police dog
U
سگ پلیس
bobbies
U
پلیس
cops
U
پلیس
polices
U
پلیس
german shepherd
U
سگ پلیس
policed
U
پلیس
police
U
پلیس
road guard
U
پلیس راه
shore patrol
U
پلیس ساحلی
police office
U
پاسگاه پلیس
patrolmen
U
پلیس گشتی
patrolman
U
پلیس گشتی
Interpol
U
پلیس بینالمللی
police reporter
U
مخبر پلیس
police power
U
دادگاه پلیس
vice squad
U
جوخه پلیس
police power
U
نیروی پلیس
police calls
U
استمداد پلیس
plainclothesman
U
پلیس مخفی
local building inspector
U
پلیس ساختمان
battle lights
U
چراغ پلیس
runner
U
افسر پلیس
runners
U
افسر پلیس
police officer
U
افسر پلیس
police stations
U
مرکز پلیس
policemen
U
مامور پلیس
policeman
U
مامور پلیس
border police
U
پلیس مرزبانی
vice squads
U
جوخه پلیس
border guard
U
پلیس مرزبانی
frontier police
U
پلیس مرزبانی
police officers
U
مامور پلیس
police officers
U
افسر پلیس
police officer
U
مامور پلیس
flatfoot
U
پلیس گشتی
police forces
U
دادگاه پلیس
police forces
U
نیروی پلیس
police station
U
مرکز پلیس
police station
U
ایستگاه پلیس
police force
U
نیروی پلیس
police stations
U
ایستگاه پلیس
police force
U
دادگاه پلیس
bust
[colloquial]
U
ورود ناگهانی پلیس
police raid
U
حمله ناگهانی پلیس
cop
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
rozzer
[British E]
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
filth
[British E]
U
پلیس
[اصطلاح روزمره]
round-up
U
ورود ناگهانی پلیس
police raid
U
ورود ناگهانی پلیس
posse comitatus
U
دسته افراد پلیس
The police stopped me.
U
پلیس جلویم را گرفت
The police held the crowd back.
U
پلیس جمعیت را عقب زد
under police surveillance
U
تحت نظر پلیس
turn over to the police
U
تحویل پلیس دادن
round-up
U
حمله ناگهانی پلیس
shore patrol
U
پلیس نیروی دریایی
mountie
U
پلیس سوار کانادا
bust
[colloquial]
U
حمله ناگهانی پلیس
peelers
U
اسباب پوست کن پلیس
raid
U
ورود ناگهانی پلیس
peeler
U
اسباب پوست کن پلیس
raided
U
ورود ناگهانی پلیس
constableship
U
وفیفه یا رتبه پلیس
raids
U
ورود ناگهانی پلیس
give in charge
U
تحویل پلیس دادن
raiding
U
ورود ناگهانی پلیس
give a person in charge
U
کسی را تحویل پلیس دادن
concierge
U
پلیس محافظ درب ورودی
pig
[American E]
U
پلیس
[اصطلاح تحقیر آمیز]
posses
U
دسته افراد پلیس جماعت
posse
U
دسته افراد پلیس جماعت
gestapo
U
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
concierges
U
پلیس محافظ درب ورودی
Please call the police.
لطفا پلیس را خبر کنید.
policed
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
The police officer took down the car number .
U
افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
He is known to the police .
U
هویتش نزد پلیس معلوم است
policed
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
polices
U
مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
The thief surrender himself to the police.
U
سارق خود را تسلیم پلیس کرد
police states
U
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
large scale raid
U
حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
nark
U
مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
dog watch
U
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
police state
U
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
copper
[police officer]
U
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
Police are out in force.
U
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
The details of the report were verified by the police.
U
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to report to the police
U
خود را به پلیس معرفی کردن
[بخاطر خلافی]
to call 911
[American English]
U
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
to search
[for]
[someone]
U
دنبال
[کسی]
گشتن
[ برای مثال پلیس]
rookie
U
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
to report somebody
[to the police]
for breach of the peace
U
از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن
[به پلیس]
شکایت کردن
to register with the police
U
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid.
U
بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
autocar
U
اتومبیل
car
U
اتومبیل
motor coach jack
U
جک اتومبیل
car jack
U
جک اتومبیل
hobby car
U
اتومبیل دو در
jacks
U
جک اتومبیل
cars
U
اتومبیل
speedway
U
اتومبیل رو
automobile
U
اتومبیل
sqark plug
U
در اتومبیل
automobiles
U
اتومبیل
horseless carriage
U
اتومبیل
pony car
U
اتومبیل دو در
jack
U
جک اتومبیل
funny car
U
اتومبیل غیرعادی
pneumatic tube
U
لاستیک اتومبیل
garageman
U
تعمیرکار اتومبیل
tricar
U
اتومبیل سه چرخه
formula car
U
اتومبیل مسابقه
flivver
U
اتومبیل ارزان
sport car
U
اتومبیل شکاری
racing car
U
اتومبیل مسابقه
saloon car
U
اتومبیل کالسکهای
hooting signal
U
سیگنال اتومبیل
passenger car
U
اتومبیل سواری
licence plate
U
پلاک اتومبیل
ignition coil
U
کویل اتومبیل
interior heater
U
بخاری اتومبیل
jackshaft
U
دنده دو در اتومبیل
jitney
U
اتومبیل کرایهای
heater plug
U
شمع اتومبیل
motorcar jack
U
بالابر یا جک اتومبیل
motor vehicle tax
U
فرمان اتومبیل
parabolic reflector
U
نورافکن اتومبیل
passanger car
U
اتومبیل شخصی
a large car
U
یک اتومبیل بزرگ
cattle-grid
U
قفسفلزیمخصوصحملاحشام با اتومبیل
patrol cars
U
اتومبیل گشتی
patrol car
U
اتومبیل گشتی
license plates
U
نمرهی اتومبیل
a small car
U
یک اتومبیل کوچک
a medium sized car
U
یک اتومبیل متوسط
car hire
U
اجاره اتومبیل
car breakdown
U
خرابی اتومبیل
license plate
U
نمرهی اتومبیل
top boot
U
کروک اتومبیل
station car
U
اتومبیل استیشن
starting crank
U
هندل اتومبیل
sprinkler truck
U
اتومبیل ابپاش
sports sedan
U
اتومبیل کوچک
sport car
U
اتومبیل اسپورت
sport car
U
اتومبیل کورسی
touring car
U
اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
estate cars
U
اتومبیل استیشن
car ports
U
سایبان اتومبیل
car port
U
سایبان اتومبیل
snowmobile
U
اتومبیل برفی
driving mirror
U
اینه اتومبیل
automobile body sheet
U
بدنه اتومبیل
automotive industry
U
صنعت اتومبیل
motorcar industry
U
صنعت اتومبیل
accident
U
تصادف اتومبیل
motor
U
اتومبیل راندن
greased
U
روغن اتومبیل
automotive wrench
U
اچار اتومبیل
grease
U
روغن اتومبیل
motor-
U
اتومبیل راندن
auto body
U
اطاق اتومبیل
tanker
U
اتومبیل نفش کش
baloon tire
U
لاستیک اتومبیل
tyros
U
لاستیک اتومبیل
motored
U
اتومبیل راندن
tyres
U
لاستیک اتومبیل
tankers
U
اتومبیل نفش کش
automobile fuse
U
فیوز اتومبیل
accidents
U
تصادف اتومبیل
automobile body
U
اطاق اتومبیل
mules
U
اتومبیل تمرین
sports cars
U
اتومبیل کورسی
sports cars
U
اتومبیل شکاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com