Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
U
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
greenest
U
سبزیجات
vegetables
U
سبزیجات
green
U
سبزیجات
greens
U
سبزیجات
green stuff
U
سبزیجات
herbs
U
سبزیجات معطر
pot herbs
U
سبزیجات پختنی
verdure
U
تازگی سبزیجات سبزی
Vegetables dont agree (disagree)with me .
U
سبزیجات به من نمی سازد
to cultivate vegetables
U
زراعت کردن سبزیجات
julienne
U
ابگوشت سبزیجات بریده شده
herb spice blend
U
آمیخته ای از ادویه و سبزیجات معطر
olericulture
U
سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
goulash
U
نوعی غذا که با گوشت گاو یاگوساله و سبزیجات تهیه میشود
cook
U
پختن
cooked
U
پختن
decoct
U
پختن
fire a kiln
U
پختن
grill
U
پختن
grilling
U
پختن
bake
U
پختن
grills
U
پختن
baked
U
پختن
anneal
U
پختن
bakes
U
پختن
cooks
U
پختن
shirr
U
پختن
hatched
U
پختن
hatches
U
پختن
hatch
U
پختن
kiln
U
درکوره پختن
ragout
U
راگو پختن
kilns
U
درکوره پختن
To bake bread.
U
نان پختن
brick burning
U
پختن اجر
To cook food.
U
غذا پختن
parboils
U
نیمه پختن
parboiling
U
نیمه پختن
parboiled
U
نیمه پختن
parboil
U
نیمه پختن
potting
U
در دیگ پختن
pots
U
در دیگ پختن
fire bricks
U
اجر پختن
pot
U
در دیگ پختن
autoclave
U
بادیگ زودپز پختن
braising
U
با اتش ملایم پختن
To cook a pottage for some one .
<proverb>
U
آش براى کسى پختن .
nuking
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
nukes
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
nuked
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
concoct
U
ترکیب کردن پختن
escallop
U
گوش ماهی پختن
close aneal
U
باز پختن مسدود
portland cement kiln
U
کوره پختن سیمان
pressure cook
U
تحت فشار پختن
to build castles in the air
U
خیالات خام پختن
to build castles in the air
U
هوس خام پختن
nuke
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
braises
U
با اتش ملایم پختن
braised
U
با اتش ملایم پختن
coddle
U
اهسته جوشاندن یا پختن
coddles
U
اهسته جوشاندن یا پختن
coddling
U
اهسته جوشاندن یا پختن
concocted
U
ترکیب کردن پختن
concocting
U
ترکیب کردن پختن
coddled
U
اهسته جوشاندن یا پختن
concocts
U
ترکیب کردن پختن
braise
U
با اتش ملایم پختن
greyhound
U
در تاوه پختن غربال کردن
fries
U
روی اتش پختن تهییج
fry
U
روی اتش پختن تهییج
frying
U
روی اتش پختن تهییج
greyhounds
U
در تاوه پختن غربال کردن
bake
U
پختن
[نان و کیک غیره]
quercetin
U
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
to cook
U
پختن
[مانند سوپ و نهار و شام]
convenience food
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience foods
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to dress
[food]
U
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
to d. a chinken
U
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
therein
U
دران
scallops
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
scallop
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
therabout
U
دران حدود
offing
U
دران نزدیکی ها
thereabout
U
دران حدود
slideway
U
راهی که دران سر
then
U
انگاه دران هنگام
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review
U
دران روا نیست
thereis not a p of truth init
U
ذرهای راستی دران نیست
swimming bath
U
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
polytony
U
ایجادچند لحن دران واحد
scrinium
U
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
errors slipped in
U
اشتباهاتی دران راه یافت
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
crate
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
gill net
U
دامی که چون ماهی دران بیافتد
crates
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
oast
U
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
deadfall
U
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
dish water
U
ابی که دران فرف شسته باشند
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematoria
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
slugfest
U
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
there is nothing in it
U
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
crematorium
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
heaths
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
vortex filament
U
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
heath
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematoriums
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
book message
U
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
ringthe bull
U
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
coulisse
U
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
clearinghouse
U
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
the room was seated for 00
U
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
he is a proficient that art
U
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
lyophobic
U
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
turbulent flow
U
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
bearbaiting
U
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
fence month
U
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
registers
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
tie in sales
U
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
register
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registering
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
vasculum
U
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
ready reckoner
U
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
jardiniere
U
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
polygram
U
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
paranoia or noea
U
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
pantechnicons
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
handy dandy
U
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
to prove an a
U
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
pot pourri
U
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
pantechnicon
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
funeral home
U
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
ex ship
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
ex quay
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
marinade
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark
U
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinading
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinades
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
rigging position
U
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
dramatic monologue
U
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
universal legacy
U
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
log rolling
U
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
ostensory
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
delivered at frontier
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
compound bending
U
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
positive economics
U
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hemophilia
U
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
open cycle reactor system
U
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
replenishing phase
U
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
isocratic
U
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com