Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
permafrost
U
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
ground water
U
ابهای زیرزمینی
hydrogeology
U
بررسی ابهای زیرزمینی
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
water tables
U
سطح ابهای زیر زمین
water table
U
سطح ابهای زیر زمین
hydrography
U
نقشه برداری از ابهای روی زمین
hydrology
U
گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
hydrothermal
U
وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
stratopause
U
لایه اتمسفری در بالای استراتوسفر
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
aerospace projection operations
U
بالای منطقه عملیات
aerospace
U
فضای هوایی بالای منطقه عملیات
above the earth
U
بالای زمین
aloft
U
در بالای زمین
mole hill
U
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
aboveground
U
در بالای سطح زمین
drop shot
U
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
cabin altitude
U
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
middle
U
منطقه میانی زمین
landmass
U
منطقه وسیعی از زمین
middles
U
منطقه میانی زمین
back zone
U
منطقه عقب زمین والیبال
contiguous zone
U
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
proportional clothing
U
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
terrain appreciation
U
ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
stratus
U
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
end zone
U
منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
offset distance
U
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
clandestine
U
سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
services
U
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
U
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlays
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlay
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
overhead clearance
U
حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
media
U
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
shooting line
U
خط موازی هدف که پای کمانگیران در تیراندازی روی ان قرارمی گیرد
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
U
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
overhead cover
U
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
fetishes
U
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
fetish
U
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
pops
U
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped
U
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pop
U
برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
damage area
U
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
U
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
crest clearing
U
محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
sanctuary
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
U
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
landing area
U
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation
U
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
service area
U
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area
U
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
leave area
U
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
haven submarine
U
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia
U
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
broadcast controlled air interception
U
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
mosfet
U
می گیرند
home row
U
ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
glacial
U
منجمد
jellied
U
منجمد
froze
U
منجمد شد
rimy
U
منجمد
frigid
U
منجمد
skid row
<idiom>
U
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
U
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area
U
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
spill water
U
ابهای اضافی
territorial waters
U
ابهای ساحلی
permanent mold
U
قرار می گیرند
inshore water
U
ابهای ساحلی
surplus water
U
ابهای اضافی
surplus water
U
ابهای مازاد
upwellings
U
ابهای بالارود
jell
U
منجمد کردن
frost
U
شبنم منجمد
frosts
U
شبنم منجمد
frozen
U
منجمد یا یخ زده
freezes
U
منجمد شدن
solids
U
منجمد سخت
congelation
U
چیز منجمد
solid
U
منجمد سخت
glaciate
U
منجمد شدن
ice
U
منجمد کردن
freeze
U
منجمد شدن
hydrology
U
بررسی ابهای سطحی
groundwater
U
ابهای زیر زمینی
high seas
U
ابهای برون مرزی
tail drain
U
نهرچه ابهای مازاد
overflows
U
ابهای اضافی لبریزی
overflowed
U
ابهای اضافی لبریزی
overflow
U
ابهای اضافی لبریزی
lentic
U
وابسته به ابهای راکد
table waters
U
ابهای معدنی سر سفره
high seas
U
ابهای بین المللی
congeals
U
منجمد شدن یا کردن
congeals
U
بستن منجمد شدن
congealing
U
منجمد شدن یا کردن
congealing
U
بستن منجمد شدن
congeal
U
منجمد شدن یا کردن
congealed
U
بستن منجمد شدن
congealed
U
منجمد شدن یا کردن
congeal
U
بستن منجمد شدن
delamination
U
لایه لایه کردن
lamination
U
لایه لایه سازی
argillite
U
خاک رس لایه لایه
delamination
U
لایه لایه شدن
delamination
U
لایه لایه شدگی
interlayer
U
لایه بین دو لایه
delaminate
U
لایه لایه شدن
lentic
U
زیست کننده در ابهای راکد
coastel low
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
balneology
U
مبحث استحمام در ابهای گرم
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
piloting
U
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
littoral law
U
قوانین مربوط به ابهای ساحلی
curdle
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdled
U
دلمه شدن منجمد کردن
regelate
U
دوباره بهم منجمد شدن
curdles
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdling
U
دلمه شدن منجمد کردن
hydro statics
U
علم شار وموازنه ابهای ساکن
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
kettle holder
U
کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
sectors
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector
U
منطقه عمل منطقه مسئولیت
zone of fire
U
منطقه اتش منطقه تیراندازی
remote
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest
U
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone
U
منطقه رزمی منطقه نبرد
kill area
U
منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area
U
منطقه گذار منطقه پایاب
mallemuck
U
مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
tropopause
U
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
unwarned exposed
U
یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
salinometer
U
الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
halophile
U
موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
holding area
U
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging
U
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
pin compatible
U
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
alizarin
U
ماده نارنجی یا قرمز رنگ که از ریشه روناس می گیرند
polypidom
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypary
U
ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
planimeter
U
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
axial route
U
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target
U
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover
U
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
inulin
U
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
U
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
length
U
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
lengths
U
تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
subsurface ice
U
یخ زیرزمینی
subsurface water
U
اب زیرزمینی
underground water
U
اب زیرزمینی
cellars
U
زیرزمینی
cellar
U
زیرزمینی
subterranean
U
زیرزمینی
underground
U
زیرزمینی
ground water
U
اب زیرزمینی
trapezoidal distortion
U
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
tunnel
U
دالان زیرزمینی
grottoes
U
غار زیرزمینی
underground cable
U
کابل زیرزمینی
underground
U
شبکه زیرزمینی
grotto
U
غار زیرزمینی
mines
U
راه زیرزمینی
earth house
U
خانه زیرزمینی
mined
U
راه زیرزمینی
dug out
U
پناهگاه زیرزمینی
tunneling
U
دالان زیرزمینی
grottos
U
غار زیرزمینی
mine
U
راه زیرزمینی
burrow
U
سوراخ زیرزمینی
burrowed
U
سوراخ زیرزمینی
burrowing
U
سوراخ زیرزمینی
cavern
U
حفره زیرزمینی
tunneled
U
دالان زیرزمینی
camouflet
U
حفره زیرزمینی
burrows
U
سوراخ زیرزمینی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com