English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
bench check U ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
angle drill U ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
bow line U نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
segment U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments U قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
airframe U بدنه هواپیما
fuselages U بدنه هواپیما
fuselage U بدنه هواپیما
herdic U کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
aviation structural mechanic U مکانیک بدنه هواپیما
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
cocooning U روکش دادن بدنه هواپیما
airframe mechanic U تعمیرکار بدنه هواپیما بامجوز اف ا ا
belt frame U اسکلت محیطی بدنه هواپیما
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
wing position U وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
empty weight U وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
muffs U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffed U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
air foil U سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
enplane U سوار هواپیما شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
anatomize U قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
pod U محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
pods U محفظهای با شکل ایرودینامیکی که روی شاه تیر یا تیر و تماما" در خارج از بدنه هواپیما نصب میشود
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
monocoque U ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
fabricated U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
mounts U سوار کردن
mount U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
assembled U سوار کردن
rigs U سوار کردن
take up U سوار کردن
assembles U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rig U سوار کردن
enchase U سوار کردن
modulate U سوار کردن
assemble U سوار کردن
modulating U سوار کردن
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
segment U قطعه قطعه کردن
segments U قطعه قطعه کردن
fragments U قطعه قطعه کردن
fragmenting U قطعه قطعه کردن
fragment U قطعه قطعه کردن
fritter U قطعه قطعه کردن
fritters U قطعه قطعه کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
install U سوار کردن جادادن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
rodeo U سوار کاری کردن
embark U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
installing U سوار کردن جادادن
mounting U سوار کردن وسایل
assemble U سوار کردن قطعات
modulating U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
installs U سوار کردن جادادن
modulate U سوار کردن موج
set U سوار کردن جاانداختن
assembled U سوار کردن قطعات
staging U سوار کردن جا دادن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
assembles U سوار کردن قطعات
flight test U ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
mammock U ریزه کردن قطعه کردن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
cantilever ratio U نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
retool U مجددا با ابزار تجهیز کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
trimming tool U ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
abrasive tool U ابزار برای سایش
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
time slicing U قطعه کردن زمان
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
mate U جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
splint U خرد وقطعه قطعه کردن
mated U جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
mates U جفت کردن دو قطعه یک سیستم با هم
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
angle-fillet U [ابزار مغزی برای پوشاندن درزهای داخلی]
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
crashing U سقوط کردن هواپیما
crashed U سقوط کردن هواپیما
cocooning U رنگ کردن هواپیما
crashingly U سقوط کردن هواپیما
crashes U سقوط کردن هواپیما
crash-lands U سقوط کردن هواپیما
crash land U سقوط کردن هواپیما
change over U عوض کردن [هواپیما]
crash-landing U سقوط کردن هواپیما
crash-land U سقوط کردن هواپیما
crash-landed U سقوط کردن هواپیما
crash U سقوط کردن هواپیما
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
abort U سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborting U سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborts U سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted U سقوط کردن موشک یا هواپیما
turn off guidance U راهنمای تاکسی کردن هواپیما
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
to perform a piece of music U قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
airlifts U بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
airlift U بوسیلهء هواپیما حمل و نقل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com