Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
motor tool
U
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deadline
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
U
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
repair pit
U
چاهک تعمیر اتومبیل
bodywork
U
ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
toolhead
U
ابزار نگهدار اتومبیل
machinist tool
U
ابزار تعمیرکار اتومبیل
gears
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
geared
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
gear
U
ابزار وسایل لباس مخصوص
equipment
U
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
imagery collateral
U
وسایل و ابزار مخصوص کمک به تفسیر عکس هوایی
soft ware
U
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
annular
U
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
kit
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits
U
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
motor vehicle industry
U
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
modification kit
U
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
mechanic
U
تعمیرکار وسایل نقلیه تعمیرکار اتومبیل
utilities'man
U
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
disrepair
U
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
stock-car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
U
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
automobiles
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreen
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
prevention of stripping
U
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu
U
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recovers
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover
U
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
U
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
excess property
U
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
U
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
U
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map
U
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
dispersal lays
U
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
U
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment
U
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
basic
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
U
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
upkeep
U
تعمیر
maintenance
U
تعمیر
renovation
U
تعمیر
spot repair
U
تعمیر در جا
repair
U
تعمیر
remaking
U
تعمیر
repaired
U
تعمیر
repairing
U
تعمیر
mending
U
تعمیر
repairs
U
تعمیر
service
U
تعمیر
face lifting
U
تعمیر
serviced
U
تعمیر
instauration
U
تعمیر
field service
U
تعمیر در محل
reparation
U
تعمیر عوض
service
U
تعمیر کردن
rehashes
U
تعمیر کردن
under repairing
U
دردست تعمیر
under repair
U
تحت تعمیر
to patch up
U
تعمیر کردن
restore
U
تعمیر کردن
restored
U
تعمیر کردن
restores
U
تعمیر کردن
restoring
U
تعمیر کردن
gunner's mate
U
تعمیر کارتوپ
rehash
U
تعمیر کردن
under repair
U
در دست تعمیر
serviced
U
تعمیر کردن
emergency repair
U
تعمیر اضطراری
darn
[conservate]
U
تعمیر کردن
serviceman
U
تعمیر کار
servicemen
U
تعمیر کار
fix
U
تعمیر کردن
aircraft repair
U
تعمیر هواپیما
reconditioning
U
تعمیر مجدد
base repair
U
تعمیر اساسی
rehashed
U
تعمیر کردن
maintenance
U
نگهداری و تعمیر
fixes
U
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
U
تعمیر کردن
darner
U
تعمیر کننده
retread process
U
تعمیر مجدد
refit
U
تعمیر کردن
serviceability
U
تعمیر پذیری
serviceability
U
قابلیت تعمیر
refits
U
تعمیر کردن
mend
U
تعمیر کردن
patches
U
تعمیر کردن
patch
U
تعمیر کردن
repair time
U
مدت تعمیر
over haul
U
تعمیر اساسی
maintenance
U
تعمیر و نگهداری
mended
U
تعمیر کردن
mends
U
تعمیر کردن
refashion
U
تعمیر کردن
repair kit
U
جعبه تعمیر
spot repair
U
تعمیر در محل
refitting
U
تعمیر کردن
refitted
U
تعمیر کردن
repair
U
تعمیر کردن
repaired
U
تعمیر کردن
in disrepair
U
محتاج تعمیر
to do up
U
تعمیر رکدن
out of repair
U
نیازمند تعمیر
in bad repair
U
نیازمند تعمیر
maintenance routine
U
روال تعمیر و نگهداری
communication technician
U
تعمیر کارفنی مخابرات
mean repair time
U
زمان میانگین تعمیر
steam fitter
U
تعمیر کارلوله بخار
pattern generator
U
مولد تعمیر کار
dry docks
U
محل تعمیر کشتی
mean time to repair
U
زمان میانگین تعمیر
docks
U
حوضچه تعمیر ناو
docked
U
حوضچه تعمیر ناو
repair kit
U
دست ابزاروسایل تعمیر
upkeep
U
هزینه نگهداری و تعمیر
vamp
U
وصله تعمیر کردن
docking report
U
گزارش تعمیر ناو
dock
U
حوضچه تعمیر ناو
rebuild
U
نوسازی تعمیر مجدد
rebuilds
U
نوسازی تعمیر مجدد
dry dock
U
محل تعمیر کشتی
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
maintenance work
U
کار تعمیر و نگهداری
deffered maintenance
U
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
remote servicing
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
mending
U
گردآوری شده برای تعمیر
floating dock
U
حوضچه شناور تعمیر کشتی
fit call
U
رده یکم تعمیر و نگهداری
remote maintenance
U
تعمیر و نگهداری از راه دور
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
service
U
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
serviced
U
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
terminals
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
maintenance programmer
U
برنامه نویس تعمیر ونگهداری
maintenance shop
U
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
terminal
U
خرابی که قابل تعمیر نیست
customer
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
dry docks
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
customers
U
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
dry dock
U
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
to repair the roof
U
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
green run
U
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
accumulation time
U
زمان تحت تعمیر بودن وسیله
relaying
U
برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
unserviceable
U
غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
to repair a flat tire
U
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture
U
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
Can you repair my car?
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
awaiting aircraft availability
U
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
overhauls
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
Can you get it repaired?
U
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
service time window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauled
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
maintenance window
U
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
overhauling
U
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
mean
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
dock trials
U
ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
meanest
U
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
Can you mend this puncture?
U
آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
steeplejack
U
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejacks
U
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com