Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
combination toolholder
U
ابزار نگهدار چندگانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
toolhead
U
ابزار نگهدار اتومبیل
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
multiple
U
چندگانه
multiple personality
U
شخصیت چندگانه
multiple moment
U
گشتاور چندگانه
multiple length
U
با درازی چندگانه
multiple images
U
تصاویر چندگانه
multiple circuit
U
مدار چندگانه
multiple correlation
U
همبستگی چندگانه
multiple capacitor
U
خازن چندگانه
multiple bond
U
پیوند چندگانه
multiple address
U
با نشانی چندگانه
multiple access
U
دستیابی چندگانه
multiple sclerosis
U
فلج چندگانه
multiple punch
U
منگنه چندگانه
multiple reinforcement
U
تقویت چندگانه
multiplex system
U
سیستم چندگانه
multiple telegraphy
U
تلگراف چندگانه
multiple star
U
ستاره چندگانه
multifold
U
چند برابر چندگانه
multiple
U
چند فاز چندگانه
index of multiple correlation
U
شاخص همبستگی چندگانه
multiple access network
U
شبکه با دسترسی چندگانه
multiple integral
U
انتگرال چندگانه
[ریاضی]
double sampling
U
نمونه گیری چندگانه
multisync monitor
U
مونیتور همزمانی چندگانه
multiple landuse
U
استفاده چندگانه زمین
coefficient of multiple correlation
U
ضریب همبستگی چندگانه
multiple series
U
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiaddress
U
چند نشانی ادرس چندگانه
multiprogramming system
U
سیستم برنامه سازی چندگانه
parallel series
U
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple drum winding
U
سیم پیچ استوانهای چندگانه
tenter
U
نگهدار
supporters
U
نگهدار
backers
U
نگهدار
backer
U
نگهدار
prop
U
نگهدار
propped
U
نگهدار
sustentative
U
نگهدار
propping
U
نگهدار
support r
U
نگهدار
keepers
U
نگهدار
protectors
U
نگهدار
keeper
U
نگهدار
lineswoman
U
خط نگهدار زن
linemen
U
خط نگهدار
linesman
U
خط نگهدار
linesmen
U
خط نگهدار
supporter
U
نگهدار
protector
U
نگهدار
lineman
U
خط نگهدار
sitter in
U
بچه نگهدار
sinkers
U
وزنه نگهدار
sinker
U
وزنه نگهدار
concierge
U
نگهدار یاحافظ
knitting sheath
U
میل نگهدار
concierges
U
نگهدار یاحافظ
baselinesman
U
خط نگهدار خط عرضی
blank holder
U
ورق نگهدار
chain check stopper
U
سیم نگهدار
clocker
U
وقت نگهدار
line call
U
اعلام خط نگهدار
babysitter
U
بچه نگهدار
face-saving
U
آبرو نگهدار
paper weight
U
کاغذ نگهدار
time keeper
U
وقت نگهدار
flame holder
U
شعله نگهدار
notcher
U
حساب نگهدار
drill stock
U
مته نگهدار
depositary
U
نگهدار ضامن
stanchion
U
حائل نگهدار
rope stopper
U
طناب نگهدار
linesman flag
U
پرچم خط نگهدار
marker
U
حساب نگهدار
patrons
U
نگهدار پشتیبان
buttressing
U
حائل نگهدار
buttresses
U
حائل نگهدار
buttressed
U
حائل نگهدار
buttress
U
حائل نگهدار
timers
U
وقت نگهدار
scorers
U
حساب نگهدار
markers
U
حساب نگهدار
timer
U
وقت نگهدار
scorer
U
حساب نگهدار
timekeeper
U
وقت نگهدار
baby-sitters
U
بچه نگهدار
baby sitter
U
بچه نگهدار
timekeeper
U
گاه نگهدار
timekeepers
U
گاه نگهدار
timekeepers
U
وقت نگهدار
patron
U
نگهدار پشتیبان
baby-sitter
U
بچه نگهدار
bird cage
U
ماسک مخصوص خط نگهدار
farewells
U
خدا نگهدار خداحافظ
timer
U
وقت نگهدار هر راننده
farewell
U
خدا نگهدار خداحافظ
trigger
U
چرخ نگهدار ماشه
looker
U
خوش قیافه نگهدار
scorekeeper
U
حساب نگهدار امتیازها
triggered
U
چرخ نگهدار ماشه
carpenters' stopper
U
سیم نگهدار گیرهای
timers
U
وقت نگهدار هر راننده
triggers
U
چرخ نگهدار ماشه
believer
[in something]
U
پشتیبان
[نگهدار]
[ازچیزی]
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
blank holder
U
ورق یا صفحه نگهدار کشویی
bedplate
U
صفحه قاب یا نگهدار چیزی
stockholder
U
صاحب موجودی ذخیره نگهدار
induction holding furnace
U
کوره گرم نگهدار القائی
stockholders
U
صاحب موجودی ذخیره نگهدار
tone arm
U
الت سوزن نگهدار گرامافون
penalty time keeper
U
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
double meter stick
[American]
U
خط کش
[ابزار]
yard stick
U
خط کش
[ابزار]
gadget
U
ابزار
tool
U
ابزار
folding meter stick
U
خط کش
[ابزار]
folding rule
U
خط کش
[ابزار]
tools
U
ابزار
implement
U
ابزار
locking device
U
ابزار
implemented
U
ابزار
implementing
U
ابزار
doodad
U
ابزار
doodads
U
ابزار
implements
U
ابزار
folding ruler
U
خط کش
[ابزار]
yardstick
U
خط کش
[ابزار]
carpenter's rule
U
خط کش
[ابزار]
hardware
U
ابزار
device
U
ابزار
gadgets
U
ابزار
instrument
U
ابزار
devices
U
ابزار
instrumentation
U
ابزار
yardstick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
yard stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
toll steel
U
فولاد ابزار
tool holder
U
ابزار گیر
fishing tackle
U
ابزار ماهیگیری
tool set
U
دست ابزار
toolroom
U
اتاق ابزار
plier
U
انبردست
[ابزار]
vernier caliper
U
قطرسنج
[ابزار]
skiving tool
U
ابزار تراش
tool maker
U
ابزار مند
small tool
U
ابزار کوچک
tool sharpener
U
ابزار چاق کن
toolbox
U
جعبه ابزار
toolhouse
U
انبار ابزار
double meter stick
[American]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
turning tool
U
ابزار تراشکاری
workbox
U
جعبه ابزار
steelwork
U
ابزار پولادین
tool maker
U
ابزار ساز
tax instrument
U
ابزار مالیاتی
carpenter's rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding ruler
U
خط کش تاشو
[ابزار]
electric drill
U
دریل
[ابزار]
drill
U
دریل
[ابزار]
drilling machine
U
دریل
[ابزار]
boring machine
U
دریل
[ابزار]
helve
U
دسته ابزار
knurled tool
U
ابزار آج دار
hawksbill
U
ابزار رخ منقاری
hawksbeak
U
ابزار رخ منقاری
lifting device
U
ابزار بالا بر
spatula
[American]
]
U
کارتک
[ابزار]
scraper
[British
U
کارتک
[ابزار]
boring machines
U
دریل ها
[ابزار]
drilling machines
U
دریل ها
[ابزار]
drills
U
دریل ها
[ابزار]
folding metre stick
[British]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding yardstick
[metric]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
[American]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding yardstick
[metric]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
folding ruler
U
خط کش جیبی
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش جیبی
[ابزار]
folding metre stick
[British]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
folding meter stick
[American]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
electric drills
U
دریل ها
[ابزار]
spackle knife
U
کارتک
[ابزار]
putty knife
U
کارتک
[ابزار]
calipers
U
قطرسنج
[ابزار]
vernier calliper
[British]
U
کولیس
[ابزار]
sliding caliper
U
کولیس
[ابزار]
vernier caliper
U
کولیس
[ابزار]
calliper
[British]
U
کولیس
[ابزار]
calipers
U
کولیس
[ابزار]
physical device
U
ابزار مادی
astragulus
U
ابزار فیتیله ای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com