Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assembly tools
U
ابزار مونتاژ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
assembles
U
مونتاژ
assembled
U
مونتاژ
assembly
U
مونتاژ
assemble
U
مونتاژ
assembly line
U
خط مونتاژ
assembly lines
U
خط مونتاژ
mounting
U
مونتاژ
control equipment
U
ابزار وارسی ابزار پایش
assmebling scaffold
U
داربست مونتاژ
assembly shop
U
کارگاه مونتاژ
final assembly
U
مونتاژ نهایی
assembly fixture
U
تجهیزات مونتاژ
assembly bench
U
میز مونتاژ
subassembly
U
مونتاژ مقدماتی
engine stand
U
محل مونتاژ موتور
assembly order
U
دستور مونتاژ وسایل
dismantling
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantle
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles
U
پیاده کردن قطعات مونتاژ
disassembly
U
عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
This car is assembled in Iran.
U
این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
clearance fit
U
اتصالی که در ان حدود دوعضو جفت شونده همیشه مونتاژ را محکم می سازد
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
assemble
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembled
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
attaching
U
مونتاژ کردن ثابت کردن
attaches
U
مونتاژ کردن ثابت کردن
attach
U
مونتاژ کردن ثابت کردن
assembles
U
یکپارچه کردن مونتاژ کردن
implemented
U
ابزار
locking device
U
ابزار
implements
U
ابزار
implementing
U
ابزار
tools
U
ابزار
device
U
ابزار
devices
U
ابزار
tool
U
ابزار
implement
U
ابزار
folding ruler
U
خط کش
[ابزار]
folding rule
U
خط کش
[ابزار]
doodad
U
ابزار
yardstick
U
خط کش
[ابزار]
yard stick
U
خط کش
[ابزار]
instrumentation
U
ابزار
double meter stick
[American]
U
خط کش
[ابزار]
gadgets
U
ابزار
gadget
U
ابزار
folding meter stick
U
خط کش
[ابزار]
instrument
U
ابزار
hardware
U
ابزار
doodads
U
ابزار
carpenter's rule
U
خط کش
[ابزار]
calipers
U
کولیس
[ابزار]
physical device
U
ابزار مادی
plier
U
انبردست
[ابزار]
vernier caliper
U
قطرسنج
[ابزار]
calliper
[British]
U
کولیس
[ابزار]
vernier caliper
U
کولیس
[ابزار]
calliper
[British]
U
قطرسنج
[ابزار]
sliding caliper
U
قطرسنج
[ابزار]
vernier calliper
[British]
U
قطرسنج
[ابزار]
calipers
U
قطرسنج
[ابزار]
vernier calliper
[British]
U
کولیس
[ابزار]
sliding caliper
U
کولیس
[ابزار]
astragal
U
ابزار فیتیله ای
tool maker
U
ابزار مند
tool holder
U
ابزار گیر
toll steel
U
فولاد ابزار
tax instrument
U
ابزار مالیاتی
skiving tool
U
ابزار تراش
steelwork
U
ابزار پولادین
small tool
U
ابزار کوچک
precision tool
U
ابزار دقیق
planishing tool
U
ابزار پرداخت
moulding templet
U
ابزار کشویی
tool set
U
دست ابزار
tool sharpener
U
ابزار چاق کن
toolbox
U
جعبه ابزار
instrument panels
U
پیشخوان ابزار
instrument panels
U
پهنهی ابزار
fishing tackle
U
ابزار ماهیگیری
workbox
U
جعبه ابزار
turning tool
U
ابزار تراشکاری
toolroom
U
اتاق ابزار
tool maker
U
ابزار ساز
toolhouse
U
انبار ابزار
moulding plane
U
رنده ابزار
folding meter stick
[American]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
drills
U
دریل ها
[ابزار]
drilling machines
U
دریل ها
[ابزار]
carpenter's rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
electric drill
U
دریل
[ابزار]
drill
U
دریل
[ابزار]
drilling machine
U
دریل
[ابزار]
electric drills
U
دریل ها
[ابزار]
folding metre stick
[British]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding ruler
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding yardstick
[metric]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding yardstick
[metric]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
double meter stick
[American]
U
خط کش تاشو
[ابزار]
folding ruler
U
خط کش جیبی
[ابزار]
pocket rule
U
خط کش جیبی
[ابزار]
folding metre stick
[British]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
folding meter stick
[American]
U
خط کش جیبی
[ابزار]
boring machine
U
دریل
[ابزار]
helve
U
دسته ابزار
putty knife
U
کارتک
[ابزار]
diamond-fret
U
ابزار لوزی
common round
U
ابزار فیتیله
bird's-break
U
ابزار رخ منقاری
bench
U
میز ابزار
astragulus
U
ابزار فیتیله ای
angle-roll
U
ابزار گرد
spackle knife
U
کارتک
[ابزار]
knurled tool
U
ابزار آج دار
hawksbill
U
ابزار رخ منقاری
hawksbeak
U
ابزار رخ منقاری
lifting device
U
ابزار بالا بر
spatula
[American]
]
U
کارتک
[ابزار]
scraper
[British
U
کارتک
[ابزار]
folding rule
U
خط کش تاشو
[ابزار]
yardstick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
yard stick
U
خط کش تاشو
[ابزار]
boring machines
U
دریل ها
[ابزار]
centering tool
U
ابزار تمرکز
tool kits
U
جعبه ابزار
clone
U
ابزار همزاد
generating tool
U
ابزار تولید
gosseneck tool
U
ابزار دوخمی
groupware
U
ابزار گروهی
clone
U
ابزار همگن
groupware
U
گروه ابزار
hand tool
U
ابزار دستی
hardware
U
سخت ابزار
bag
U
کیف ابزار
joiner's hardware
U
ابزار نجاری
tool
U
ابزار کار
knurled tool
U
ابزار اج کاری
floating tool
U
ابزار متحرک
flexible drive tool
U
ابزار گردان
tool kit
U
جعبه ابزار
cold heading tool
U
ابزار سردکار
cloned
U
ابزار همزاد
clones
U
ابزار همگن
clones
U
ابزار همزاد
control equipment
U
ابزار نظارت
cloning
U
ابزار همگن
cloned
U
ابزار همگن
credit instrument
U
ابزار اعتباری
cloning
U
ابزار همزاد
head
U
دهنه ابزار
tool box
U
جعبه ابزار
bumping tool
U
ابزار خم کاری
brick workers tool
U
ابزار بنایی
tool boxes
U
جعبه ابزار
firmware
U
استوار- ابزار
lathe tool
U
ابزار تراش
bags
U
کیف ابزار
milling tool
U
ابزار فرزکاری
metal cutting
فلزبری
[ابزار]
metal cutting tool
U
ماشین ابزار
milling cutter
U
ابزار فرزکاری
means of production
U
ابزار تولید
operandum
U
ابزار پاسخ
development tools
U
ابزار توسعه
machine tool
U
ابزار ماشینی
machine tools
U
ابزار ماشینی
furniture
U
ابزار اهنی
machine shop tool
U
ابزار ماشینی
manipulandum
U
ابزار پاسخ
bale breaker
U
ابزار عدل بازکن
conge
U
[ابزار ربع گرد]
drilling machine
U
مته برقی
[ابزار]
drilling machine
U
دستگاه مته
[ابزار]
screwdriver
U
پیچ گشتی
[ابزار]
turnscrew
U
پیچ گشتی
[ابزار]
screwdrivers
U
پیچ گوشتی ها
[ابزار]
boring machine
U
دستگاه مته
[ابزار]
electric drill
U
دستگاه مته
[ابزار]
drill
دستگاه مته
[ابزار]
turnscrews
U
پیچ گوشتی ها
[ابزار]
beak-moulding
U
[ابزار مغزی آویزان]
folding rulers
U
خط کش های جیبی
[ابزار]
drip-cap
U
[ابزار بند دماغه آب]
stock
U
دسته ابزار و اسلحه
drip-mould
U
ابزار بند آبچکان
edge-roll
U
ابزار سه ربع گرد
gasket
U
نوعی ابزار مخصوص
pocket rules
U
خط کش های جیبی
[ابزار]
Egyptian gorge
U
ابزار گچ بری مصری
box section bed
U
جعبه ماشینهای ابزار
gaskets
U
نوعی ابزار مخصوص
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com