English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
portable electric tool U ابزار الکتریکی دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hand tool U ابزار دستی
scanners U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
manual U دستور رزمی دستی سیستم دستی
tool U دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
craft revolving fund U حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
craft reimbursable supply U اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
manual U دستی
three handed U سه دستی
levorotation U چپ دستی
left handedness U چپ دستی
ready use U دم دستی
single-handed U یک دستی
hand made U دستی
handiest U دستی
handier U دستی
hand held U دستی
bellows U دم دستی
portable U دستی
handy U دستی
handmade U دستی
palmar U کف دستی
post hole auger U مته دستی
bungles U خام دستی
handcarts U چرخ دستی
gimlet U مته دستی
gimlets U مته دستی
handicraft U هنر دستی
nattiness U زبر دستی
nimble fingers U چابک دستی
portable weir U سرریز دستی
bungled U خام دستی
bungling U خام دستی
clumsiness U خام دستی
handcarts U ارابه دستی
handcart U چرخ دستی
handcart U ارابه دستی
inexperience U خام دستی
portable instrument U سنجه دستی
handicrafts U صنایع دستی
portable receiver U رادیوی دستی
Jim Crow U ریل خم کن دستی
pushcart U ارابه دستی
pushcarts U ارابه دستی
paving beetle U تخماق دستی
handicraft U کار دستی
handicraft U صنعت دستی
handbags U کیف دستی
handbills U اگهی دستی
hang-gliding U گلایدر دستی
stick shift U دندهی دستی
stick shifts U دندهی دستی
sub-machine gun U مسلسل دستی
sub-machine gun U تیربار دستی
sub-machine guns U مسلسل دستی
sub-machine guns U تیربار دستی
egg beater همزن دستی
manual focusing knob U دکمهزوم دستی
trial balloon <idiom> U یک دستی زدن
manually U بصورت دستی
smacks U کف دستی زدن
smacked U کف دستی زدن
handbag U کیف دستی
hand lever U اهرم دستی
handicraft U پیشه دستی
staff gauge U اشل دستی
quern U اسیاب دستی
right handedness U راست دستی
handbooks U کتاب دستی
handbook U کتاب دستی
side board U میز دم دستی
sideboards U میز دم دستی
sideboard U میز دم دستی
submachinegun U مسلسل دستی
bungle U خام دستی
tin snips U قیچی دستی
tommy gun U مسلسل دستی
caning U چوب دستی
canes U چوب دستی
caned U چوب دستی
cane U چوب دستی
smack U کف دستی زدن
handbell U زنگ دستی
drawing hand U دستی که زه را می کشد
string hand U دستی که زه را می کشد
hand molding U قالبریزی دستی
hand mill U اسیاب دستی
dug well U چاه دستی
dump barrow U حرخ دستی
hand lade U پاتیل دستی
hand held computer U کامپیوتر دستی
door bundle U بارهای دستی
hand molding shop U قالبریزی دستی
hand operated chuck U سه نظام دستی
hand wheel U چرخ دستی
hand torch U مشعل دستی
desk checking U بررسی دستی
hand saw U اره دستی
hand roller U غلطک دستی
hand receipt U رسید دستی
hand reamer U کوبه دستی
hand organ U ارگ دستی
hand grenade U نارنجک دستی
portable drill مته دستی
go devil U ارابه دستی
gaucherie U خام دستی
foozle U خام دستی
fly sheet U اعلانات دستی
fly bill U اگهی دستی
fly bill U اعلان دستی
eye glass U عینک دستی
end table U میزکوچک دم دستی
hand augger U مته دستی
hand brake U ترمز دستی
hand cable winch U جراثقال دستی
hand drill مته دستی
hand crane U بارانگیز دستی
hand crane U جرثقیل دستی
hand compaction U تراکم دستی
hand compaction U توپرسازی دستی
hand cart U چرخ دستی
hand cart U ارابه دستی
hand power winch U جراثقال دستی
manual override U القای دستی
mill file U سوهان دستی
adeptly U زبر دستی
adeptness U زبر دستی
manual operation U عملیات دستی
manual operation U عمل دستی
alggardness U کند دستی
manual labour U امضای دستی
manual input U ورودی دستی
manual pinion shift U استارت دستی
manual ringing U زنگ دستی
manual skill U مهارت دستی
gun U تلمبه دستی
guns U تلمبه دستی
concertina U ارغنون دستی
concertinaed U ارغنون دستی
concertinaing U ارغنون دستی
concertinas U ارغنون دستی
manula shifting U اتصال دستی
manual skills U مهارتهای دستی
attache case U کیف دستی
manual exchange U مرکز دستی
cold link U پیوند دستی
light fingers U چابک دستی
handwork U دستی دستکاری
push cart U چرخ دستی
handwheel U چرخ دستی
handsaw U اره دستی
handlist U فهرست دستی
crank handle U اهرم دستی
line hand U دستی که نخ را می کشد
close fistedness U خشک دستی
carpenter's clamp U پیچ دستی
manual cutout U افتامات دستی
manual controller U نافم دستی
manual control U کنترل دستی
bitstock U مته دستی
manual adjustment U تنطیم دستی
bull horn U بلندگوی دستی
made ground U خاک دستی
long bow U کمان دستی
handhold U گیره دستی
handbill U اگهی دستی
skill U چیره دستی
hand vise U گیره دستی
hand knot U گره دستی
misery U تهی دستی نکبت
hand lead U بولت ژرفایاب دستی
hand loom U دستگاه بافندگی دستی
swagger stick U چوب دستی کوچک
maulstick U زیر دستی دستگیره
hand lever operated grease gun U تلمبه دستی گریس
hand brake lever U اهرم ترمز دستی
trolleys U چرخ دستی مامورتنظیف
hand bag U کیف دستی خانم ها
spindling U چرخش دیسک دستی
miseries U تهی دستی نکبت
commodes U چارپایه زیرمستراح دستی
skill U استادی زبر دستی
forestall U پیش دستی کردن بر
naivety U بی ریایی خام دستی
arts and crafts U هنرهای تجسمی و دستی
portable appliance U وسیله برقی دستی
hand advance U میزان کردن دستی
handy billy U پمپ دستی کوچک
throttle hand lever U اهرم دستی گازی
nattily U ازروی زبر دستی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com