Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
beading machine
U
ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
seasoning klin
U
کوره ویژه خشک کردن
consecrates
U
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrating
U
ویژه کردن تخصیص دادن
consecrate
U
ویژه کردن تخصیص دادن
trimming tool
U
ابزار ویژه قطع کردن زائده ها
specialises
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
to tick
U
کار کردن به نحوه ویژه یا درست
specializing
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specialize
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
specializes
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
straightjacket
U
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
specialising
U
ویژه کاری کردن متخصص شدن
straitjacket
U
ژاکت ویژه خفت کردن دیوانگان
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
taxidermist
U
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
zootechnician
U
کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
paints
U
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint
U
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
getting
U
مجاب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
work up
U
ترکیب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
get
U
مجاب کردن ساختن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
franker
U
باطل کردن مصون ساختن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
located
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
mirrors
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
enables
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirror
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locate
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
freezes
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabling
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engrave
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enabled
U
قادر ساختن وسیله فراهم کردن
illume
U
منور کردن روشن فکر ساختن
mirrored
U
دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark
U
بار کردن غمگین ساختن یاشدن
engraved
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves
U
گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locating
U
مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze
U
ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatized
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
fulcrum
U
تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
traumatising
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised
U
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com