English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
self assertiveness U ابراز وجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
presumption hominis U قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
Other Matches
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
irreticence U ابراز
manifestation U ابراز
proposal U ابراز
revelations U ابراز
proposals U ابراز
revelation U ابراز
manifestations U ابراز
evincing U ابراز کردن
divulging U ابراز کردن
merriment U ابراز شادی
express U ابراز کردن
expressed U ابراز کردن
expresses U ابراز کردن
expressing U ابراز کردن
empressement U ابراز صمیمیت
divulge U ابراز کردن
divulged U ابراز کردن
presentation of evidance U ابراز دلیل
evinced U ابراز کردن
evince U ابراز کردن
evinces U ابراز کردن
lay bare U ابراز کردن
irreticent U ابراز کننده
divulges U ابراز کردن
expression U ابراز کلمه بندی
profess U ابراز ایمان کردن
professes U ابراز ایمان کردن
professing U ابراز ایمان کردن
certificate of achievement U مدرک ابراز لیاقت
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
impemitently U بدون ابراز پشیمانی
certificate of capacity U مدرک ابراز لیاقت
expressions U ابراز کلمه بندی
displaying U نشان دادن ابراز کردن
to say something to the effect that ... U ابراز کردن خود دایربراینکه ...
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
exhibits U ارائه دادن ابراز کردن
exhibit U ارائه دادن ابراز کردن
exhibited U ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting U ارائه دادن ابراز کردن
displayed U نشان دادن ابراز کردن
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
display U نشان دادن ابراز کردن
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
displays U نشان دادن ابراز کردن
scope for one's energies U میدان برای ابراز فعالیت
self expression U ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
Everyone sends their regards to you. U همه بهت ابراز ارادت کردن.
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Holy moly! <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
brainstorming U گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
entity U وجود
neer do well or well U پی وجود
personalities U وجود
individuation U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
despite U با وجود
personality U وجود
entities U وجود
presence U وجود
in spite U با وجود
existence U وجود
being U وجود
existences U وجود
reality U اصالت وجود
in spite of that U با وجود این
pre existence U تقدم وجود
preexistence U تقدم وجود
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
pantheist U معتقدبوحدت وجود
d. of constitution U نازکی وجود
d. constitution U وجود نازک
none the less U با وجود این
non ego U غیر وجود
essence U وجود ماهیت
drink hail U گوارای وجود
begetter U وجود اور
Despite the fact that… U با وجود اینکه
quality U وجود خصوصیت
regardless U با وجود علیرغم
individuality U وجود فردی
realities U اصالت وجود
fact U وجود مسلم
facts U وجود مسلم
nonetheless U بااین وجود
system U اصول وجود
qualities U وجود خصوصیت
viruses U وجود دارد
virus U وجود دارد
universe U عالم وجود
persons U وجود ذات
systems U اصول وجود
exists U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
be U وجود داشتن
body and soul <idiom> U با تمام وجود
to be there U وجود داشتن
person U وجود ذات
and there an end. U و پایان وجود دارد.
atheism U انکار وجود خدا
pantheism U ایین وحدت وجود
preexist U قبلا وجود داشتن
nevertheless U با این وجود علیرغم
hematuria U وجود خون در ادرار
objectives U دارای وجود خارجی
for all that U با وجود همه اینها
oxaluria U وجود جوهر ترشک
numen U وجود الهی خدا
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
cosmologies U نظام عالم وجود
know nothing U منکر وجود خدا
cosmology U نظام عالم وجود
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
objective U دارای وجود خارجی
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
preexistent U دارای تقدم در وجود
begetting U سبب وجود شدن
animalization U وجود مواد حیوانی
cosmos U نظام عالم وجود
beget U سبب وجود شدن
begets U سبب وجود شدن
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
react U تغییر به علت وجود یک ماده
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com