English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oases U ابادی یا مرغزار میان کویر
oasis U ابادی یا مرغزار میان کویر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deserts U کویر
deserting U کویر
desert U کویر
populousness U ابادی
life less U بی ابادی
inhabitant place U ابادی
depopulates U از ابادی انداختن
depopulate U از ابادی انداختن
depopulated U از ابادی انداختن
depopulating U از ابادی انداختن
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
desolate U از ابادی انداختن مخروبه کردن
sward U مرغزار
pelouse U مرغزار
prairies U مرغزار
sod U مرغزار
sods U مرغزار
pampa U مرغزار
meadows U مرغزار
meadow U مرغزار
prairie U مرغزار
turves U مرغزار
wiesen U مرغزار
swarth U مرغزار
veldt U زمین مرغزار
veld U زمین مرغزار
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
turf U طبقه فوقانی خاک مرغزار
lawns U مرغزار باپارچه صافی کردن
lawn U مرغزار باپارچه صافی کردن
sward U سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
daffodil design U طرح گل نرگس زرد [این نگاره در قالی های بافته شده حواشی کویر مانند کرمان بیشتر بکار می رود.]
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
deserting U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
desert U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts U کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
midrib U رگ میان
centered U میان
centers U میان
amongst U در میان
staggers U یک در میان
staggering U یک در میان
waists U میان
stagger U یک در میان
mean line U خط میان
amid U در میان
centre U میان
mesocarp U میان بر
middling U میان
thru U از میان
centred U میان
middle part U میان
waist U میان
mean water U میان اب
center U میان
middle U میان
waistlines U میان
waistline U میان
overthwart U از میان
through U از میان
omphalos U میان
middles U میان
half back U میان
mongst U میان
in our midst U در میان ما
in the midden of U در میان
between U میان
into U در میان
diameter U میان بر
diameters U میان بر
intershoot U در میان
cross country U میان بر
per U از میان
among U میان
shortcut U میان بر
crosscut U میان بر
enclosures U میان بار
midrange U میان دامنه
midweek U میان هفته
middlemost U میان ترین
interpolations U میان یابی
middleware U میان افزار
interpolation U میان یابی
interdisciplinary U میان رشتهای
cross cultural U میان فرهنگی
middle weight U میان وزن
middle finger U انگشت میان
midcourse U میان راه
middle sized U میان اندازه
midbrain U میان مغز
middleweight U میان وزن
enclosure U میان بار
midships U در میان کشتی
midmost U میان ترین
interpersonal U میان فردی
interindividual U میان فردی
cross-cultural U میان فرهنگی
intercellular U میان یاختهای
interjacency U وقوع در میان
interjectory U در میان اورده
interjectory U در میان انداخته
interlay U در میان گذاردن
interlocate U در میان گذاردن
floret of the disk U گلچه میان
entracte U میان پرده
interlucent U میان تاب
intermontane U میان کوه
duramen U میان درخت
interjacency U میان بودن
intergroup U میان گروهی
half back U میان بازی کن
inter vivos U در میان زنده ها
inter se U میان خودشان
inter nos U در میان خودمان
intercurreace U در میان امدن
intercurrent U در میان اینده
interfluves U میان دو رود
heartwood U میان چوب
heart wood U میان چوب
halt back U میان بازی کن
halfback U میان بازیکن
double space U یک سطر در میان
intermural U میان دیواری
an a days U یک روز در میان
ambivert U میان گرا
ambiversion U میان گرایی
ambiequal U میان حال
medius U انگشت میان
merlon U میان دو تیرکش
mesencephalon U میان مغز
mesoderm U میان پوست
insuperable U از میان برنداشتنی
mesosphere U میان کره
mediastinum U میان پرده
blow in U حمله از میان خط
intervascular U واقع در میان رگ ها
internode U میان گره
diaphrgam U میان پرده
decussate U یکی در میان
interposition U پا میان گذاری
cut of a corner U میان بر کردن
cut across U میان بر کردن
cutoff U راه میان بر
intersegmental U میان قطعهای
intertrial U میان کوششی
centration U میان گرایی
mesosphere U میان- سپهر
navels U میان وسط
to make mincemeat of U از میان بردن
short cuts U راه میان بر
medium term U میان مدت
short cut U راه میان بر
hollow <adj.> U میان تهی
extra-mural U میان دانشگاهی
to gird up one's loins U میان بستن
to cut off a corner U میان برکردن
With a slender waist. U میان با ریک
navel U میان وسط
middle aged U میان سال
middle age U میان سال
of middle a U میان سال
middle-aged U میان سال
meant U میان مشترک
triple space U دو سطر در میان
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
hollows U میان تهی
mezzo-sopranos U میان صدا
mezzo-soprano U میان صدا
mezzo soprano U میان صدا
hollow U میان تهی
high-pitched U میان فراز
parenthetical U میان دو کمانک
via U میان راه
diaphragm U میان پرده
midsection U میان بخش
intervenes U در میان امدن
intervened U در میان امدن
shortcut U راه میان بر
intervene U در میان امدن
shortcut U میان برکردن
interjects U در میان اوردن
slim jim U لاغر میان
interjecting U در میان اوردن
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
short circuiting U میان بر زدن
among each other <adv.> U میان خودشان
osculant U در میان چندچیز
mesothorax U میان سیه
interposing U پا به میان گذاردن
interposes U پا به میان گذاردن
interposed U پا به میان گذاردن
interpose U پا به میان گذاردن
meddles U میان وسط
meddled U میان وسط
meddle U میان وسط
interjected U در میان اوردن
abrogate U از میان برده
spotty U چنددر میان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com