English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
field manual U ائین نامه صحرایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
article of a building by law U ائین نامه ساختمان
technical manual U ائین نامه فنی
soldier's manual U ائین نامه راهنمای سربازان
commander's manual U ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
bleacher U صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
pareseeism U ائین زرتشتی
zoroastrianism U ائین زردشتی
convention U ائین قراردادی
conventions U ائین قراردادی
solemnly U موقرانه با ائین و تشریفات
law of civil procedure U ائین دادرسی مدنی
law of procedure U قانون ائین دادرسی
law of criminal procedure U ائین دادرسی کیفری
formalism U رعایت ائین و اداب
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
campestral U صحرایی
outdoor U صحرایی
field notes U یادداشتهای صحرایی
abutilon U خطمی صحرایی
oat U جو صحرایی یولاف
latrine U توالت صحرایی
cans U مستراح صحرایی
canning U مستراح صحرایی
landrail U ابچلیک صحرایی
can U مستراح صحرایی
bindweed U نیلوفر صحرایی
pavilions U چادر صحرایی
voles U موش صحرایی
vole U موش صحرایی
crab apples U سیب صحرایی
crab apple U سیب صحرایی
outsentry U پاسدار صحرایی
out guard U گشتی صحرایی
artillery U توپخانه صحرایی
gerbil U موش صحرایی
gerbils U موش صحرایی
field archery U تیراندازی صحرایی
mentha piperita U نعناع صحرایی
pavilion U چادر صحرایی
field kitchen U اشپزخانه صحرایی
field gun U توپ صحرایی
field glass U دوربین صحرایی
corn parsley U جعفری صحرایی
field exercise U تمرین صحرایی
field exercise U خدمات صحرایی
field atrillery U توپخانه صحرایی
field army U ارتش صحرایی
fiedl fortifications U استحکامات صحرایی
good king U اسفناج صحرایی
good henry U اسفناج صحرایی
english mercury U اسفناج صحرایی
field laboratory U ازمایشگاه صحرایی
corn mayweed U بابونه صحرایی
gerbille U موش صحرایی
fieldartillery U توپخانه صحرایی
field work U کار صحرایی
field wire U سیم صحرایی
caracal U گربه صحرایی
field stockade U ذخایر صحرایی
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field shop U کارگاه صحرایی
field ration U جیره صحرایی
field radio U بی سیم صحرایی
field glasses U عینک صحرایی
field maintenance U نگهداری صحرایی
drumhead court martial U محاکمه صحرایی
fieldmice U موش صحرایی
orienteering U مسابقهی دو صحرایی
call box U تلفن صحرایی
scabiosa U مامیثای صحرایی
field hospitals U بیمارستان صحرایی
field hospital U بیمارستان صحرایی
call boxes U تلفن صحرایی
rat U موش صحرایی
fieldmouse U موش صحرایی
ratton U موش صحرایی
prison camps U زندان صحرایی
prison camp U زندان صحرایی
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
fields U زمینه رزمی صحرایی
fieldpiece U تفنگ یا توپ صحرایی
dodder U کتان صحرایی لرزیدن
field arrow U تیرهای تیراندازی صحرایی
hunter's round U نوعی مسابقه صحرایی
hudson seal U خز موش صحرایی امریکا
convertible table U میز صحرایی تا شونده
field U زمینه رزمی صحرایی
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
tare U ویسیای صحرایی ماشک
field officer U افسر عملیات صحرایی
dodders U کتان صحرایی لرزیدن
fielded U زمینه رزمی صحرایی
lemmings U موش صحرایی قطب شمال
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
land girl n U دختری که کارهای صحرایی میکرد
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
coyotes U گرگ صحرایی امریکای شمالی
coyote U گرگ صحرایی امریکای شمالی
field commands U یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
hock U گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
lemming U موش صحرایی قطب شمال
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
peafowl U قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
fieldwork U کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
ess U دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
field event U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
steeplechase U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
steeplechases U اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
equestrian events U مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
cross country U خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
green U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest U چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
out post U پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
pioneer heliport U فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
central pastry kitchen U اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
hare U خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hares U خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
carrier U نامه بر
breve U نامه
epistles U نامه
letter U نامه
carriers U نامه بر
manifested U نامه
epistle U نامه
post boy U نامه بر
correspoundence U نامه ها
letters U نامه
manifesting U نامه
manifest U نامه
manifests U نامه
credential U استوار نامه
collins U نامه پر سود
concession deed U امتیاز نامه
corrigenda U غلط نامه
deed of sale U بیع نامه
concessionary agreement U امتیاز نامه
decameron U داستان نامه
deed of gift U هبه نامه
log books U رخداد نامه
deed of transfer U انتقال نامه
deed of conveyance U صلح نامه
testimonials U گواهی نامه
deed of endowment U وقف نامه
concordat U موافقت نامه
circular letter U نامه اداری
acknowledgment U شهادت نامه
Registered mail. U نامه سفارشی
byelaw U ایین نامه
Letter of recommendation. U توصیه نامه
rental U اجاره نامه
hear from <idiom> U دریافت نامه
treaties U عهد نامه
treaties U موافقت نامه
treaty U عهد نامه
treaty U موافقت نامه
testimonial U گواهی نامه
testimonial U تصدیق نامه
testimonials U تصدیق نامه
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
bacchanalian song U ساقی نامه
by low U ایین نامه
bylaw U ایین نامه
bylaws U ایین نامه
storybook U داستان نامه
Did you carry (deliver) the letter ? U نامه را بردی یا نه ؟
billet doux U نامه عاشقانه
bill of sale U بیع نامه
bail bond U ضمانت نامه
bill of divorce U طلاق نامه
bill of exception U اعتراض نامه
bill of indicment U ادعا نامه
bill of lading U بار نامه
certificate of incorporation U شرکت نامه
demand note U مطالبه نامه
letter no U نامه شماره 5
letter writing U نامه نگاری
letters of administration U قیم نامه
letters of procurator U وکالت نامه
warrant of attorney U وکالت نامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com