Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
future-oriented
<adj.>
U
آینده گرا
sustainable
<adj.>
U
آینده گرا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
project
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projected
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projects
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
open
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opened
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
archive
U
فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
after ages
ادوار آینده
upward compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
I am hopeful about the future.
U
درباره آینده امیدوارهستم
One of these fin days .
U
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
U
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
in the long run
<idiom>
U
آینده دور،درآخر
morrow
[Old English]
U
فردا
[ آینده]
Take no thought of the morrow.
U
نگران فردا
[آینده]
نباش.
in the near future
U
در آینده نزدیک
to mortgage one's future
U
خسارت زدن به آینده خود
Any reform of the insurance law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the pension law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
fear of the future
U
وحشت از آینده
for the future
<adv.>
U
برای آینده
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
dead-end job
U
شغلی بی آینده
prospect
[of something]
U
آینده نگری
[چشم انداز]
[پیش بینی]
چیزی
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
ex nunc
U
برای آینده
remote future
U
آینده دور
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
a rosy future
U
آینده امید بخشی
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
The future of the team is shrouded in uncertainty.
U
آینده این تیم بلاتکلیف است.
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
not now or ever
U
نه اکنون و نه در آینده
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
doctor-to-be
U
پزشک آینده
time will tell
U
در آینده معلوم می شود
after mentioned
U
پس آینده
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
future-oriented
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
sustainable
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
U
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com