English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Is there a parking attendant? U آیا مامور پارکینگ هست؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
parking place U پارکینگ
car park U پارکینگ
multi-storey car park U پارکینگ طبقاتی
NO PARKING U پارکینگ ممنوع
multi-storey car park U پارکینگ چند طبقه
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
We had a slight contretemps at the parking lot [car park] . U ما یک مشاجره خفیفی در پارکینگ داشتیم.
gymkhana U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
gymkhanas U مسابقه مهارت اتومبلرانی درمحوطه پارکینگ
solocross U مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
commissionaire U مامور
pursuivant U مامور
agents U مامور
official U مامور
functionary U مامور
agent U مامور
ranksman U مامور صف
officers U مامور
officer U مامور
commissionaires U مامور
missionary U مامور
appointed U مامور
functionery U مامور
bedel U مامور
bedell U مامور
commissioners U مامور
commissioner U مامور
functionaries U مامور
missionaries U مامور
envoi U مامور نماینده
consular officer U مامور کنسولی
executors U مامور اجرا
diplomatic officer U مامور سیاسی
customs officer U مامور گمرک
executor U مامور اجرا
High Commissioner U مامور عالیرتبه
High Commissioners U مامور عالیرتبه
bureaucrat U مامور اداری
custom assersor U مامور گمرک
customs appraisor U مامور گمرک
bureaucrats U مامور اداری
diplomatic agent U مامور سیاسی
counterspy U مامور ضد جاسوسی
executive bailiff U مامور اجرا
emissaries U مامور سری
lictor U مامور اجرا
officers U مامور متصدی
on sentry U مامور نگهبانی
scouts U مامور اکتشاف
scouted U مامور اکتشاف
scout U مامور اکتشاف
pointsman U مامور راهنمائی
purchasing officer U مامور خرید
investigator U مامور تحقیق
investigators U مامور تحقیق
revenuer U مامور مالیاتی
officer U مامور متصدی
emissaries U مامور مخفی
sergeant at arms U مامور اجرا
emissary U مامور سری
bumbailiff U مامور اجرا
emissary U مامور مخفی
file clerk U مامور بایگانی
inquisitors U مامور تحقیق
send on duty U مامور کردن
assignee U نماینده مامور
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
inquisitor U مامور تحقیق
tollman U مامور نواقل
censored U مامور سانسور
probation officer U مامور نافر
probation officers U مامور نافر
auditor U مامور رسیدگی
auditors U مامور رسیدگی
appoints U مامور کردن
envoy U مامور نماینده
envoy U فرستاده مامور
envoys U مامور نماینده
envoys U فرستاده مامور
attackman U مامور حمله
appoint U مامور کردن
defector in place U مامور مخفی
mole U مامور مخفی
executioners U مامور اعدام
executioner U مامور اعدام
censoring U مامور سانسور
censors U مامور سانسور
paymaster U مامور پرداخت
paymasters U مامور پرداخت
censor U مامور سانسور
bailiffs U مامور اجرا
hangman U مامور اعدام
communicant U مامور ابلاغ
secret agents U مامور مخفی
policemen U مامور پلیس
hangmen U مامور اعدام
sergeant U مامور اجرا
sergeants U مامور اجرا
communicants U مامور ابلاغ
secret agent U مامور مخفی
police officers U مامور پلیس
bailiff U مامور اجرا
policeman U مامور پلیس
police officer U مامور پلیس
typographer U مامور چاپخانه
waggoner U مامور واگن
tidewaiter U مامور گمرک لب دریا
scrutineer U مامور شمارش ارا
fire fighter U مامور اتش نشانی
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
rading party U قسمت مامور دستبرد
sergeant at arms U مامور اجرا و انتظامات
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
pontonier U مامور پل موقت سازی
pontoneer U مامور پل موقت سازی
relieving officer U مامور اعانه فقرا
scambler U مدافع مامور مانوربالا
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
to send upon an e U مامور سفارت کردن
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
lord advocate U دادستان کل مامور به اسکاتلند
raiding party U قسمت مامور کمین
commissions U حق العمل مامور شدن
commission U حق العمل مامور شدن
dustmen U مامور تنظیف خاکروبه بر
dustman U مامور تنظیف خاکروبه بر
apparitor U چاووش مامور اجراء
aid man U مامور کمکهای اولیه
affiliation with the department of defen U مامور به وزارت جنگ
firefighter U مامور اتش نشانی
fireguards U مامور اتش نشانی
fireman U مامور اتش نشانی
firemen U مامور اتش نشانی
firefighters U مامور اتش نشانی
fireguard U مامور اتش نشانی
lifeguards U مامور نجات غریق
lifeguard U مامور نجات غریق
officers U مامور کارمند اداری
catchpole U مامور اخذ مالیات
officer U مامور کارمند اداری
barrier patrol U گشتی مامور موانع
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
publicans U مامور وصول مالیات
publican U مامور وصول مالیات
commissioning U حق العمل مامور شدن
catchpoll U مامور اخذ مالیات
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
press-gangs U دسته مامور جلب مشمولین
process server U مامور ابلاغ برگهای قانونی
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
press-ganging U دسته مامور جلب مشمولین
press gang U دسته مامور جلب مشمولین
reeve U حاکم عرف مامور اجرا
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
press gangs U دسته مامور جلب مشمولین
press-gang U دسته مامور جلب مشمولین
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
press-ganged U دسته مامور جلب مشمولین
smokechaser U مامور اتش نشانی جنگل
raiding party U قسمت مامور دستبرد یا تاخت
vice squads U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
vice squad U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
Esteemed commissioner! U مامور عالی رتبه محترم!
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
earth stopper U مامور بستن سوراخهای روباه
hang man U مامور اعدام به وسیله دار
crier U مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
paymistress U زنی که مامور پرداخت باشد
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
submarine chaser U قایق مامور تعقیب زیر دریایی
affiliated unit U یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
wharfinger U مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
tallagers U مامور جمع اوری مالیات وعوارض
close covering group U ناو گروه مامور پوشش نزدیک
procurators U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
procurator U معاون رئیس کلانتری یا دادستان مامور مالی
united nations high commissioner U مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
bailiffs U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
harbor master U مامور تنظیم حمل ونقل وامور بندرگاه
pit crew U افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
tight end U مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
teleman U افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com