English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
Do you accept traveller's cheques? آیا شما چک های مسافرتی قبول میکنید؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
where do you feel the pain U کجایتان درد میکند در کجااحساس درد میکنید
traveler's check U چک مسافرتی
traveller's cheque U چک مسافرتی
traveller's cheques U چک مسافرتی
traveler's cheques U چک مسافرتی
travel agency U آژانس مسافرتی
passenger U عابر مسافرتی
travel agencies U اژانس مسافرتی
travel agency U اژانس مسافرتی
passengers U عابر مسافرتی
passenger mile U میل مسافرتی
travel agents U بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent U بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
stocker U اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
Can you change these traveller's cheques? U آیا میتوانید این چکهای مسافرتی را به پول نقد تبدیل کنید؟
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
stock car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-car U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars U اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
intromission U قبول
acceptances U قبول
acceptance U قبول
imprimatur U قبول
receptions U قبول
reception U قبول
adoption U قبول
compliance U قبول
admissions U قبول
acknowledgment U قبول
admission U قبول
naturalization U قبول تابعیت
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
reply paid U جواب قبول
entertained U قبول کردن
offer and acceptance U ایجاب و قبول
ready acceptance U حسن قبول
non acceptance U عدم قبول
receivable U قابل قبول
intolerancy U عدم قبول
acceptor U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
accepter U قبول کننده
acceptant U قبول کننده
acceptancy U اماده قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptance by words U قبول قولی
acceptance by conduct U قبول فعلی
acceptably U بطورقابل قبول
allowable U قابل قبول
aceptive U قابل قبول
acknowladgement of debt U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
incompliance U عدم قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
express acceptance U قبول صریح
embracement U قبول اتخاذ
disallowance U عدم قبول
compliantly U با قبول و رضایت
compliancy U قبول اجابت
allowable load U بارقابل قبول
adopter U قبول کننده
admittable U قابل قبول
admission of liability U قبول بدهی
entertains U قبول کردن
to take in U قبول کردن
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
taken U مورد قبول
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
I agree. U قبول دارم.
received U مورد قبول
honouring U قبول کردن
unacceptable U غیرقابل قبول
ineligible U غیرقابل قبول
acceptable U قابل قبول
honoring U قبول کردن
admit U قبول کردن
admits U قبول کردن
passable U قابل قبول
admitting U قبول کردن
believable U قابل قبول
acceptability U قبول شدگی
disclaims U قبول نکردن
admissible U قابل قبول
unacceptably U غیرقابل قبول
disclaiming U قبول نکردن
honour U قبول کردن
honors U قبول کردن
honours U قبول کردن
adopt U قبول کردن
adopting U قبول کردن
honored U قبول کردن
adopts U قبول کردن
honoured U قبول کردن
adoption U قبول به فرزندی
withdraws U قبول نکردن
withdraw U قبول نکردن
acceptances U قبول قرارداد
disclaim U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
acceptance U قبول قرارداد
tolerable U قابل قبول
passes U قبول کردن
entertain U قبول کردن
conceded U قبول شکست
concede U قبول شکست
accepts U قبول کردن
rejection U قبول نکردن
rejection U عدم قبول
accepts U قبول شدن
intolerance U عدم قبول
agreement U قرار قبول
agreements U قرار قبول
accepting U قبول کردن
accepting U قبول شدن
accept U قبول کردن
accept U قبول شدن
acceptability U قابلیت قبول
reasonable U قابل قبول
concedes U قبول شکست
compliant U قبول کننده
accorded U قبول کردن
pass U قبول کردن
valid U قابل قبول
accords U قبول کردن
passed U قبول کردن
accord U قبول کردن
conceding U قبول شکست
ratification U قبول قبولی
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
credibility U قابل قبول بودن
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
To pass an examination . U درامتحان قبول شدن
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
honour U یاحوالهای را قبول کردن
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
to hold water U قابل قبول بودن
valid assumptions U فروض قابل قبول
honors U یاحوالهای را قبول کردن
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
honored U یاحوالهای را قبول کردن
acceptance U حوالهء قبول شده
recognized refugee U پناهنده قبول شده
accepts U پسندیدن قبول کردن
to be valid U قابل قبول بودن
suffrage U کمک همراهی قبول
hard currencies U ارز قابل قبول
legal tender U پول قابل قبول
acceptances U حوالهء قبول شده
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
adhesion U انضمام قبول عضویت
taker U قبول کننده شرط
accepting U پسندیدن قبول کردن
eligibly U بطور قابل قبول
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
admissibleness U بطور قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
admissible load U بار قابل قبول
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
permissible stress U خستگی قابل قبول
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
non compliance U عدم قبول یا انجام
disapprove U قبول نکردن رد کردن
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
d. of a request U عدم قبول خواهش
complier U قبول کننده همدست
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
matriculant U قبول شده در دانشگاه
incredibility U عدم قابلیت قبول
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
availabe time U زمان مورد قبول
disapproves U قبول نکردن رد کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com