Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 19 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acquainted
آگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to waken
U
آگاه کردن
on guard
<idiom>
U
آگاه ،بادقت
admonish
U
آگاه کردن
acquaint
آگاه کردن
admonish
آگاه کردن
pre admonish
از پیش آگاه کردن
I am not aware of that.
<idiom>
U
درباره اش آگاه نیستم.
[اصطلاح]
smell danger
<idiom>
U
از خطری پیش آگاه شدن
[اصطلاح مجازی]
No one needed to know save herself / outside herself
[American E]
.
U
به غیر از او
[زن]
هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
to stay in the loop
<idiom>
U
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to be in the loop
<idiom>
U
آگاه بودن از
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
I look forward to hearing from you soon.
[letter closing line]
U
مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم.
[پایان نامه]
addict
U
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
unmount
U
برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
mount
U
عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است
mounts
U
عمل درج دیسک در دیسک درایو یا آگاه کردن سیستم عامل که دیسک درایو آماده استفاده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com