Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adjacent
U
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forecourt
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts
U
قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
figuring
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
valuing
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identity
U
آنچه کسی یا چیزی است
value
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identities
U
آنچه کسی یا چیزی است
values
U
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
preventive
U
آنچه مانع رویدادن چیزی شود
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
contents
U
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
preventative
U
آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
to approach something
U
نزدیک شدن به چیزی
to near something
U
نزدیک شدن به چیزی
to near something
U
نزدیک آمدن به چیزی
to approach something
U
نزدیک آمدن به چیزی
to go up to somebody
[something]
U
نزدیک شدن به کسی
[چیزی]
appressed
U
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
to go towards
[British E]
/ toward
[American E]
somebody
U
نزدیک شدن به کسی
[چیزی]
to approach somebody
[something]
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to go towards
[British E]
/ toward
[American E]
somebody
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to go up to somebody
[something]
U
نزدیک آمدن به کسی
[چیزی]
to approach somebody
[something]
U
نزدیک شدن به کسی
[چیزی]
viewed
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
view
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing
U
جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
to edge one's way
[towards something]
U
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
stamped addressed envelope
پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
U
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
Whatsoever
U
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
fasts
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
at the front
<adv.>
U
در مقابل
vis a vis
U
مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
fore
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
in consideration of
U
در مقابل
vis-a-vis
U
مقابل
anti
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
title
U
مقابل
titles
U
مقابل
opposed
U
مقابل
versus
U
در مقابل
opposites
U
مقابل
as opposed to
U
در مقابل
opposite
U
مقابل
versus prep
U
در مقابل
as compared to
U
در مقابل
obverse
U
طرف مقابل
on payment
U
در مقابل وجه
opposed piston engine
U
موتورپیستون مقابل
counterparts
U
نقطه مقابل
counterpart
U
نقطه مقابل
point-blank
U
مقابل هدف
dead against
U
درست مقابل
point blank
U
مقابل هدف
orientated
U
هدف مقابل
opposite the house
U
مقابل خانه
in comparison to
[compared with]
U
در قبال
[در مقابل]
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
counterpoint
U
نقطه مقابل
anti thesis
U
وضع مقابل
contrary
U
مقابل خلاف
counter weight
U
وزنه مقابل
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
off
U
مقابل عازم
respondents
U
طرف مقابل
respondent
U
طرف مقابل
from opposite directions
U
از دو طرف مقابل
counterweight
U
وزنه مقابل
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
counterweights
U
وزنه مقابل
inverse
U
برعکس مقابل
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
hardest
U
سخت در مقابل نرم
sonnal deung
U
مقابل تیغه دست
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
torsional rigidity
U
استحکام در مقابل پیچش
rival
U
طرف مقابل دعوا
laws versus tendencies
U
قوانین در مقابل تمایلات
windproof
U
مقاوم در مقابل باد
caps
U
در مقابل حالت کوچک
antipode
U
نقطهء مقابل یا متقاطر
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
hard
U
سخت در مقابل نرم
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
rivals
U
طرف مقابل دعوا
rivalling
U
طرف مقابل دعوا
rivalled
U
طرف مقابل دعوا
driveway
U
راه مقابل خانه
rivaling
U
طرف مقابل دعوا
harder
U
سخت در مقابل نرم
rivaled
U
طرف مقابل دعوا
wear resistance
U
مقاومت در مقابل سایش
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
shell proof
U
مقاوم در مقابل گلوله
equity versus efficiency
U
برابری در مقابل کارائی
blocks
U
دفاع در مقابل ابشار
countering
U
مقابل دستگاه شمارنده
aboral
U
نقطه مقابل دهان
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
forwarded
U
حرکت به جلو یا مقابل
blocked
U
دفاع در مقابل ابشار
counter
U
مقابل دستگاه شمارنده
countered
U
مقابل دستگاه شمارنده
documents against payment
U
اسناد در مقابل پرداخت
mouses
U
مقابل حساسیت Mouse
block
U
دفاع در مقابل ابشار
release documents against
U
واگذاری اسناد در مقابل
capitals
U
در مقابل حالت کوچک
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
cash against documents
U
پول در مقابل اسناد
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
light resistance
U
مقاومت در مقابل نور
used
U
آنچه جدید نیست
knowledge
U
آنچه دانسته است
unwanted
U
آنچه لازم نیست
contiguous
U
آنچه اثر می گذارد
exclusive
U
آنچه شامل نمیشود
biased
U
آنچه اریب دارد
lightweights
U
آنچه سنگین نیست
producing
U
آنچه تولید میکند
protective
U
آنچه حافظت میکند
authentic
U
آنچه درست است
lightweight
U
آنچه سنگین نیست
incoming
U
آنچه از خارج می آید
circular
U
آنچه در یک دایره می چرخد
circulars
U
آنچه در یک دایره می چرخد
constant
U
آنچه تغییر نمیکند
auxiliary
U
آنچه کمک میکند
auxiliaries
U
آنچه کمک میکند
circulating
U
آنچه به راحتی می چرخد
constants
U
آنچه تغییر نمیکند
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
previous
U
آنچه زودتر رخ میدهد
coefficient of drag
U
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
rebellion
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
stenothermy
U
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
rebellions
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
than
<conj.>
U
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
thermostability
U
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
notche sensitivity index
U
ضریب حساسیت در مقابل شیار
impluse response
U
رفتار در مقابل فشار ضربهای
flame safety
U
ایمنی در مقابل شعله اتش
insolation
U
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
payment against a draft
U
پیش پرداخت در مقابل برات
d/p
U
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
actinautographic
U
دارای حساسیت در مقابل نور
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
exorable
U
قابل تحریک در مقابل التماس
expandable
U
آنچه قابل گسترش باشد
approximating
U
آنچه تقریبا درست است
malfunctions
U
آنچه درست کار نکند
transportable
U
آنچه قابل حمل است
malfunctions
U
آنچه کامل کار نکند
hidden
U
آنچه قابل دیدن نیست
controllable
U
آنچه قابل کنترل است
exchangeable
U
آنچه قابل تغییر است
dependent
U
آنچه به دلیلی متغیر است
irretrievable
U
آنچه قابل بازگشت نیست
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
unedited
U
آنچه ویرایش نشده است
chargeable
U
آنچه قابل شارژ است
movable
U
آنچه قابل حرکت است
requirements
U
آنچه مورد نیاز است
variable
U
آنچه قابل تغییر است
variables
U
آنچه قابل تغییر است
What soes not endure does not merit attachment .
<proverb>
U
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
malfunctioned
U
آنچه کامل کار نکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com