English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
presumptive instruction U دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
unbowed U انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
unexploded U عمل نکرده مهمات عمل نکرده
look before your leap U گز نکرده
single U ازدواج نکرده
unkempt U شانه نکرده
abortive <adj.> رشد نکرده
niet le fait U او نکرده است
unsight U امتحان نکرده
untravelled U سفر نکرده
soles U ازدواج نکرده
sole U ازدواج نکرده
indigested U فکر نکرده
rudimental U رشد نکرده
paddies U برنج اسیاب نکرده
unused U عادت نکرده بکارنبرده
paddy U برنج اسیاب نکرده
uncounselled U مشورت نکرده [نداده]
dud U گلوله عمل نکرده
impennate U دارای بالهای رشد نکرده
dwarf dud U بمب اتمی عمل نکرده
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
hung striker U چاشنی عمل نکرده نارنجک
he is not quite rested U خوب رفع خستگی نکرده
stunted tree U درخت رشد نکرده وکوتاه
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
unfledged U پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
nuclear dud U بمب عمل نکرده اتمی
absolute dud U گلوله اتمی عمل نکرده
clean U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
Nobody was late except me . U هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
cleans U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleaned U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud U جنگ افزار هستهای عمل نکرده
unschooled U تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
cleanest U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
polywag U دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
consequently <adv.> U در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
subsequently <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
thereupon <adv.> U در آنجا
slink U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinking U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slinks U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortions U سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to U تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
change U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
to make every effort U تک و پوی زدن [به هر دری زدن] تا آنجا که امکان پذیر باشد
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
stationed U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
bomb reconnaissance U شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional RAM U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
Oriental rug U فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
amendment U تغییر
mutation U تغییر
mutations U تغییر
shunting U تغییر خط
innovation U تغییر
variations U تغییر
fluctuation U تغییر
conversion U تغییر
variation U تغییر
alternation U تغییر
amendments U تغییر
innovations U تغییر
changes U تغییر
misalignment U تغییر
change U تغییر
alteration U تغییر
modification U تغییر
stationary U بی تغییر
dachi U تغییر پا
commutation U تغییر
changed U تغییر
vicissitude U تغییر
conversions U تغییر
changing U تغییر
changeless U بی تغییر
magnatic displacement U تغییر مغناطیسی
mutate U تغییر دادن
lour U اخم تغییر
mean variation U تغییر متوسط
change [in something] [from something] U تغییر [در یا از چیزی]
load variation U تغییر بار
alters U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
inalterable U تغییر ناپذیر
altered U تغییر دادن
altering U تغییر یافتن
altering U تغییر دادن
alters U تغییر یافتن
reversal shift U تغییر وارون
ireversible U تغییر ناپذیر
invariant U تغییر ناپذیر
invariance U تغییر ناپذیری
kainophobia U تغییر هراسی
altered U تغییر یافتن
mutating U تغییر دادن
left shift U تغییر مکان به چپ
amended U تغییر دادن
lability U تغییر پذیری
amend U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
kainotophobia U تغییر هراسی
alter U تغییر یافتن
alter U تغییر دادن
infelection U تغییر شکل
transforms U تغییر شکل
mutabilty U تغییر پذیری
mutability U تغییر پذیری
modifies U تغییر دادن
multiplier U ضریب تغییر
modify U تغییر دادن
mutable U تغییر پذیر
nonreversal shift U تغییر ناوارون
displacement U تغییر موضع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com