English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
up in arms <idiom> U آماده حمله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
Other Matches
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
at one's fingertips <idiom> U آماده
able آماده
in the pipeline [Colloquial] U در آماده سازی
accommodate آماده کردن
in arms <idiom> U آماده جنگیدن
up to <idiom> U آماده شیطنت
handshaking U آماده دریافت
take up arms <idiom> U آماده جنگیدن
set out <idiom> U آماده سفرشدن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
get ready <idiom> U آماده شدن از
make arrangements U آماده کردن
make preparations U آماده کردن
accessible آماده پذیرایی
give-and-take U آماده به توافق
make provisions U آماده کردن
psyched up <idiom> U آماده انجام کار
go ahead <idiom> U آماده کار شدن
get set <idiom> U آماده شروع شدن
prone to do something آماده کردن برای
preparations U آماده کردن چیزی
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
preparation U آماده کردن چیزی
dinner etc. is served U غذا آماده است
up for grabs <idiom> U آماده رقابت شدن
cold U بدون آماده بودن
colder U بدون آماده بودن
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
to prepare [for] U آماده شدن [به یا برای]
red alerts U حالت آماده باش
red alert U حالت آماده باش
fair game U طعمهی حاضر و آماده
promise the moon <idiom> U آماده انجام کار
luncheon meat U گوشت پخته و آماده
at someone's beck and call <idiom> U همیشه آماده پذیرایی
coldest U بدون آماده بودن
colds U بدون آماده بودن
As you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
to be in season [in heat] U آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
forthcoming <adj.> U آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
Since you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
on call <idiom> U آماده برای ترک خدمت
retaking U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
prone to do something آماده برای کردن کاری
retake U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
cast the first stone <idiom> U همیشه آماده جنگیدن است
hit the books <idiom> U برای کلاس آماده شدن
able آماده بودن آرایش دادن
retakes U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
to prepare something U چیزی را آماده کردن [آشپزی]
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
precompiled code U کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
to set about دست بکاری زدن آماده کاری
finished U کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
to dress [food] U آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
in the market for <idiom> U خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
standbys U که در صورت خرابی آماده استفاده است
standby U که در صورت خرابی آماده استفاده است
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
To stand at attention(ease). U بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
to be about to do something <idiom> U آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
to be on the verge [brink] of doing something <idiom> U آماده انجام کاری بودن [اصطلاح روزمره]
on-call service U آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
page U عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
pages U عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
paged U عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
on tap <adj.> U همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
to be on-call U در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
microprogram U مجموعه کامل ریز دستورات ابتدایی آماده در CPU
clear U سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
clearest U سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
clears U سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
finished U متنی که تایپ شده و آماده چاپ گرفتن است
clearer U سیگنال RSC که یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
handshaking U سیگنال ارسالی بین دو وسیله ارتباطی شامل آماده ارسال
open U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
focussing U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focusses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focuses U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focussed U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
focused U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
opens U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened U آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
focus U پنجره خاص یا فیلدی که آماده پذیرش دستور کاربر است
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
contention U مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
contentions U مدت زمانی که طول می کشد تا وسیلهای آماده استفاده شود
empty U رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptiest U رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
empties U رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptier U رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
emptied U رسانه ذخیره سازی خالی و فرمت شده آماده دریافت داده
printed U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
preprocessor U نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
beta version U گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
cts U CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
prints U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
takedown U مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
greasy wool U پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
medium U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
mediums U رسانه مغناطیسی خالی و فرمت شده که آماده پذیرش داده است
device handler U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
print U فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
device driver U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
feasibility U امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
processed silk U ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
dataset U سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
takedown U حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
buffer U استفاده از فضای ذخیره سازی موقت تا وقتی که پردازنده یا رسانه آماده پردازش آن شود
microsoft U جستجوگر وب ساخت ماکرو سافت که آماده است و به کاربر امکان دیدن صفحه وب را میدهد
workspace U فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
pre U اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
drivers U نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
outputs U ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
output U ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
dual U دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
length U تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
driver U نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
lengths U تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
pre- U اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
offensives U حمله
falling sickness U حمله
seizures U حمله
offenses U حمله
offence U حمله
attacking line U خط حمله
offense,etc U حمله
spelled U حمله
thrust U حمله
thrusting U حمله
epileptic fit U حمله
forays U حمله
foray U حمله
thrusts U حمله
offense U حمله
spell U حمله
venues U حمله
hysteria U حمله
inroad U حمله
seizure U حمله
sally U حمله
sallies U حمله
assailment U حمله
onset U حمله
onslaught U حمله
onslaughts U حمله
assaulting U حمله
assaults U حمله
besetting U حمله پی در پی
aggression U حمله
impugnment U حمله
venue U حمله
assault U حمله
impugnation U حمله
ictys U حمله
countering U حمله
countered U حمله
counter U حمله
assaulted U حمله
offensive <adj.> U حمله
wide open U حمله
campaigning U حمله
campaigned U حمله
campaign U حمله
fittest U حمله
attacked U حمله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com