English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
activate U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activates U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activating U آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
enables U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enable U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabling U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
enabled U استفاده ازسیگنال الکترونیکی برای آغاز فرآیند یا دستیالی به یک تابع روی قطعه یا مدار
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
at [in] the beginning U در آغاز [درابتدا ]
to begin again از نو آغاز کردن
school age U سن آغاز تحصیل
to set on foot آغاز نهادن
start U آغاز [ابتدا] [شروع]
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
come online <idiom> U آغاز به کار کردن
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
starting whistle U سوت آغاز بازی [ورزش]
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
accommodation date U تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
It marked the beginning of a war. U این آغاز جنگ بود.
to be back to square one <idiom> U دوباره به سر [آغاز] کار رسیدن
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
beginning U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
beginnings U حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
B box U که حاوی آدرس آغاز برنامه است
I will be instigating [initiating] legal proceedings. U من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
basically U بررسی از نقط ه آغاز همه چیز
whistle for the start of the second half U سوت آغاز نیمه دوم بازی
to back up U با داستانی از اولش درگذشته دور آغاز کردن
applet U برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
to punch in [American E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
dte U وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
to clock on [British E] [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock in [in the workplace] U مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
New Year's Day روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
times U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
timed U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
root U گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
interludes U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
interlude U تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
roots U گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
beginning U نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
beginnings U نشانه آغاز یک رشته داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا نوار
azerty keyboard U روشن قرار دادن کلیدها روی صفحه کلید که خط اول AZERTY آغاز میشود
commanded U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
command U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
commands U کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
Startup folder U پرونده خاص در دیسک سخت که حاوی برنامه هایی است که خودکار اجرا می شوند وقتی که کار ویندوز را آغاز میکند
enables U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
edited U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enabling U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
edit U کلیدی که تابعی را آغاز میکند که استفاده از ویرایشگر را ساده تر میکند
enabled U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
enable U سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد
interblock gap U نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
key کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند
associated document U سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated file U سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
real time U مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
parent program U برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
gaps U نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gap U نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
enhancer U وسیله یا نرم افزاری که یک فرآیند یا محصول را بهبود می بخشد
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
sensor U وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
sequences U کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence U کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
backgrounds U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
exits U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
exit U در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
background U فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
dynamic U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamically U توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
decay U فرآیند سیگنال
regulate U کنترل فرآیند
flowchart U شرح فرآیند
regulated U کنترل فرآیند
decays U فرآیند سیگنال
decayed U فرآیند سیگنال
deposition U فرآیند پوشاندن
flow diagram U شرح فرآیند
regulates U کنترل فرآیند
regulating U کنترل فرآیند
depositions U فرآیند پوشاندن
decaying U فرآیند سیگنال
laser U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers U وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
outputs U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output U اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
selections U عمل یا فرآیند انتخاب
selection U عمل یا فرآیند انتخاب
normalization U فرآیند یا داده نرمال
document U نوشتن شرح یک فرآیند
documented U نوشتن شرح یک فرآیند
halt U فرآیند را متوقف میکند.
documenting U نوشتن شرح یک فرآیند
phase U بخشی از فرآیند بزرگتر
phased U بخشی از فرآیند بزرگتر
phases U بخشی از فرآیند بزرگتر
finish U انتهای فرآیند یا تابع
halts U فرآیند را متوقف میکند.
halted U فرآیند را متوقف میکند.
finishes U انتهای فرآیند یا تابع
initialization U فرآیند مقداردهی اولیه
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
pagination U فرآیند تقسیم متن به صفحاتی
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
stages U یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
technical U مربوط به ماشین یا فرآیند خاص
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
stage U یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
checked U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
inherited error U خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
masters U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
mastered U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
checks U خطا یا توقف کوچک در فرآیند
master U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
jams U توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
hunting U فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
jam U توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
pause key [کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
processes U کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
jammed U توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
microinstruction U که عملیات ALU را در فرآیند کنترل میکند
process U کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
static U چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
from pillar to post U ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake U سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
recognition U فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
processes U کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
indexing U فرآیند ساخت و ذخیره سازی لیستی از رکوردها
process U کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
frameworks U ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
framework U ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
flag U فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
c U استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
processes U که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
schemata U شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
schema U شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
process U که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
flags U فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycles U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle U عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
deterministic U نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com