English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 19 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acquaintance آشنا آشنایان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acquainted آشنا
affiliate U آشنا کردن
to become acquainted [with] U آشنا شدن [با]
to get to know U آشنا شدن [با]
home ground U آشنا بهمحیط
accustom آشنا کردن
accustom آشنا شدن
acquaint آشنا کردن
au fait U آشنا به واقعیات
old hat U آشنا و مکرر
pre acquaint از پیش آشنا کردن
Loge time no see ! Hello Stranger ! U پارسال دوست امسال آشنا
A firend last year and an aquaintance this year!. <proverb> U پارسال دوست امسال آشنا.
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
That's old hat! <idiom> U این که آشنا و مکرر [پیش پا افتاده ] است!
My sister says she's looking forward to meeting you. U خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com