Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
The damage can't have been caused accidentally.
U
آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
One cannot be in two places at once.
<proverb>
U
یکنفر نمى تواند در یک زمان دو جا باشد .
to pair somebody off
[up]
with somebody
U
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
flavonal dyes
U
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
quatrefoil
U
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
shoulders
U
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
U
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
random process
U
جریان تصادفی فرایند تصادفی
random parallel tests
U
ازمونهای موازی تصادفی ازمونهای همتای تصادفی
He can neither read nor write.
U
نه می تواند بخواند نه بنویسد
connivance
U
ی تواند زن خود را طلاق دهد
unstuck
U
ور آمده
One cannot put back the clock.
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
How many coaches can the engine pull ?
U
این لوکومو تیو چند تا واگه را می تواند بکشد ؟
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
U
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
recognition
U
و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
Theres many a good tune played on an old fiddle.
<proverb>
U
یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
I have prompted this .
U
این را من مایه آمده ام
updated edition
U
ویرایش به روز آمده
You cannot make a silk purse out of a sows ear .
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
Burglars have broken in.
U
دزد ها
[با زور]
آمده بودند تو.
She has had a windfall . She has come into some easy money .
U
پول مفت گیرش آمده
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
U
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
nobody can take work
[abuse]
indefinitely.
U
هیچ کس نمی تواند کار
[سو استفاده]
را به طور نامحدود تحمل بکند.
The rental agreement has exprired.
U
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
I have been down that path.
U
مزه اش را چشیده ام ( بسرم آمده است )
to send home
U
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
to turn around
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to head back
U
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
He is very primitive and uncuth .
U
مثل اینکه از پشت کوه آمده
Except what is mentioned in paragraph 3.
U
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است
to turn back
U
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
Nothing can.compensate for the loss ones health.
U
هیچ چیز سلامت از دست رفته انسان رانمی تواند جبران کند
cowl-dormer
U
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eyebrow window
U
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
dormer
U
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
blemish
آسیب زدن
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
A word spoken is an arrowlet fly.
<proverb>
U
سخنى که بر زبان آمده خدنگى است که رها گشته .
Afro-
پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
damage
U
آسیب رساندن به چیزی
accumulated depreciation
U
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
tympanic membrane injury
U
آسیب دیدگی پرده گوش
injured person
U
آدم آسیب دیده
[زخمی]
damage
U
آسیب
[شوخی]
[اصطلاح روزمره]
protects
U
توقف آسیب دیدن چیزی
protecting
U
توقف آسیب دیدن چیزی
protect
U
توقف آسیب دیدن چیزی
to get off cheaply
U
بدون آسیب رها یافتن
to get off easy
U
بدون آسیب رها یافتن
integrity
U
دادهای که آسیب ندیده است
to get off lightly
U
بدون آسیب رها یافتن
nomogram
U
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
nomograph
U
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است
to die from an injury
[a wound]
U
به علت آسیب دیدگی
[زخمی]
مردن
damaged
U
آنچه آسیب یا رنج دیده است
backward
U
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
backwards
U
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
to be out of action
[because of injury]
U
غیر فعال شدن
[بخاطر آسیب]
[ورزش]
catastrophes
U
خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
catastrophe
U
خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
fatal error
U
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
The blind can not lead the blind.
<proverb>
U
کور کى مى تواند کور دگر را راهنمایى کند.
shields
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
roll forward
U
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
shield
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.
U
از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
U
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
parity
U
برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
non destructive cursor
U
مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
buffer
U
مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
catastrophic error
U
مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
by accident
<adv.>
U
تصادفی
by happenstance
<adv.>
U
تصادفی
chancy
U
تصادفی
by hazard
<adv.>
U
تصادفی
coincidentally
<adv.>
U
تصادفی
incidentally
<adv.>
U
تصادفی
fortuitously
<adv.>
U
تصادفی
circumstantial
U
تصادفی
chancier
U
تصادفی
by chance
<adv.>
U
تصادفی
hazardous
U
تصادفی
casual
[not planned]
<adj.>
U
تصادفی
contingent
[accidental]
<adj.>
U
تصادفی
fortuitous
<adj.>
U
تصادفی
haphazard
<adj.>
U
تصادفی
stochastical
<adj.>
U
تصادفی
accidentally
<adv.>
U
تصادفی
accidental attack
U
تک تصادفی
accidently
<adv.>
U
تصادفی
as it happens
<adv.>
U
تصادفی
stochastic
<adj.>
U
تصادفی
coincidental
<adj.>
U
تصادفی
adventitious
<adj.>
U
تصادفی
incidental
<adj.>
U
تصادفی
at random
<adv.>
U
تصادفی
by a coincidence
<adv.>
U
تصادفی
chanciest
U
تصادفی
by the way
U
تصادفی
chances
U
تصادفی
chanceful
U
تصادفی
chanced
U
تصادفی
chance
U
تصادفی
randomly
U
تصادفی
accidental
<adj.>
U
تصادفی
random
<adj.>
U
تصادفی
chancing
U
تصادفی
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
inferences
U
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
inference
U
بررسی اطلاع بدست آمده بدون بررسی اطلاعات شخصی درباره کسی
stochastic variable
U
متغیر تصادفی
stochastic term
U
متغیر تصادفی
extraneous
U
تصادفی فرعی
stochastic term
U
جمله تصادفی
conjuncture
U
ملاقات تصادفی
random file
U
پرونده تصادفی
temerarious
U
تند تصادفی
drop out
U
حذف تصادفی
quasi random
U
شبه تصادفی
drop in
U
درج تصادفی
randomly
U
بی هدف تصادفی
random activity
U
فعالیت تصادفی
meet up with
<idiom>
U
تصادفی ملاقاتکردن
random assignment
U
گمارش تصادفی
randomization
U
ارایش تصادفی
random access
U
دستیابی تصادفی
random
U
بی هدف تصادفی
accident
U
تصادفی ضمنی
contingent
U
تصادفی مشروط
contingents
U
تصادفی مشروط
indeterminate error
U
خطای تصادفی
random distribution
U
توزیع تصادفی
unplanned
U
تصادفی - بدونبرنامهریزیقبلی
accidents
U
تصادفی ضمنی
random file
U
فایل تصادفی
stochastic regression
U
رگرسیون تصادفی
probabilistic model
U
الگوی تصادفی
chance error
U
خطای تصادفی
random process
U
پویش تصادفی
random probing
U
پردازش تصادفی
chance level
U
سطح تصادفی
randomized blocks
U
بلوکهای تصادفی
chance variations
U
تغییرات تصادفی
random sample
U
نمونه تصادفی
randomizing
U
تصادفی کردن
random processing
U
پردازش تصادفی
randomize
U
تصادفی کردن
by blow
U
ضربت تصادفی
random variable
U
متغیر تصادفی
random selection
U
گزینش تصادفی
randomization
U
تصادفی کردن
random numbers
U
اعداد تصادفی
random number seed
U
کاوش تصادفی
random model
U
مدل تصادفی
stochastic model
U
الگوی تصادفی
chromatic
U
تصادفی اتفاقی
random error
U
خطای تصادفی
accidental error
U
خطای تصادفی
extrinsic
U
تصادفی عارضی
random model
U
الگوی تصادفی
random number
U
عدد تصادفی
averaging
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averaged
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
averages
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
average
U
عدد بدست آمده از جمع چندین عدد تقسیم آنها را بر تعداد این اعداد
logic
U
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
read
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads
U
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
maintenance
U
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
As mentioned below.
مذکور درزیر
[آنچه درزیر آمده است]
emerging traffic
U
جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
random logic design
U
طرح منطقی تصادفی
stranding
U
به گل نشستن تصادفی کشتی
nonrandom sample
U
نمونه غیر تصادفی
pseudo random number
U
عدد شبه تصادفی
obiter dictum
U
بیان ضمنی و تصادفی
random sampling
U
نمونه گیری تصادفی
random sample
U
نمونه گیری تصادفی
pseudorandom number
U
عدد شبه تصادفی
random number generator
U
مولد اعداد تصادفی
random processing
U
با دست یابی تصادفی
nonrandom variable
U
متغیر غیر تصادفی
random number generator
U
مولد عدد تصادفی
semirandom access
U
دستیابی نیمه تصادفی
supervene
U
تصادفی روی دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com