English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 62 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
freewheeling U آزاد چرخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
public U آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
independent U آزاد یا کنترل شده توسط کسی
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
contention U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
absolute آزاد از قیود فکری
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
advisory control کنترل آزاد هواپیما
algebraic language U زبان با مفاد آزاد
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
drawing tools U خط و رسم آزاد است
dial tone U بوق آزاد
dial tones U بوق آزاد
free-standing U آزاد
freelance U آزاد
freer U آزاد کننده
freewheeling U دارای چرخک آزاد
freewheeling U آزاد چرخی
glasnost U سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
Free pree (trade,port). U مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
On the free market . U دربازار آزاد
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
In the open air. U در هوای آزاد.
To release someone. To set someone free U کسی را آزاد کردن .
To emancipate a slave. U برده ای را آزاد کردن
To stand at attention(ease). U بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
let loose <idiom> U آزاد گذاشتن
off duty <idiom> U دروقت آزاد
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
GIVE WAY U سبقت آزاد
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] U دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
freewheel [overrunning clutch ] U چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
to release U آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
to retain a freelancer U استخدام کردن پیشه ور آزاد
freelancer U پیشه ور آزاد
knotless U بافت شل و آزاد
lazy lines U سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
pile U گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
Freemason U [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
supplier at arm's length U فروشنده آزاد [اقتصاد]
out in the world U در دنیای آزاد
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com