English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
absolute آزاد از قیود فکری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
provisions U قیود
constraints U قیود
bonds of relationship U قیود خویشاوندی
on principle U از لحاظ قیود اخلاقی
unconventional U ازاد از قیود و رسوم
free thinking U ازادی از قیود مذهب
free-standing U آزاد
freelance U آزاد
GIVE WAY U سبقت آزاد
freer U آزاد کننده
freewheeling U آزاد چرخی
freewheeling U آزاد چرخ
knotless U بافت شل و آزاد
let loose <idiom> U آزاد گذاشتن
freelancer U پیشه ور آزاد
off duty <idiom> U دروقت آزاد
In the open air. U در هوای آزاد.
dial tones U بوق آزاد
On the free market . U دربازار آزاد
out in the world U در دنیای آزاد
dial tone U بوق آزاد
drawing tools U خط و رسم آزاد است
freewheeling U دارای چرخک آزاد
algebraic language U زبان با مفاد آزاد
advisory control کنترل آزاد هواپیما
To emancipate a slave. U برده ای را آزاد کردن
To release someone. To set someone free U کسی را آزاد کردن .
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
supplier at arm's length U فروشنده آزاد [اقتصاد]
conceptual U فکری
intellectual U فکری
notional U فکری
mental U فکری
excogitative U فکری
incogitance U بی فکری
incogitancy U بی فکری
irreflection U بی فکری
inconsiderateness U بی فکری
braininess U فکری
reflectional U فکری
intellectuals U فکری
cerebral U فکری
freewheel [overrunning clutch ] U چرخ آزاد [فناوری مکانیک]
to retain a freelancer U استخدام کردن پیشه ور آزاد
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] U دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
Free pree (trade,port). U مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
ideo motor U فکری- حرکتی
insularism U کوته فکری
infantilism of thought U کوته فکری
mental work U کار فکری
ideological war U جنگ فکری
intellectual capital U سرمایه فکری
visualization U تجسم فکری
prudery U کوته فکری
provinciality U کوته فکری
perspicuity U روش فکری
obsessive rumination U نشخوار فکری
narrow minddedness U کوتع فکری
sentience U زندگی فکری
ideational shield U سپر فکری
heartsease U اسایش فکری
head work U کار فکری
enlightenment U روشن فکری
obsession U وسواس فکری
obsessions U وسواس فکری
caprice U تمایل فکری
caprices U تمایل فکری
indoctrination U تلقین فکری
notions U ادراک فکری
dyslogia U گفتارپریشی فکری
notion U ادراک فکری
fanaticism U کوته فکری
mechanical U غیر فکری
captivity U گفتاری فکری
perspective U جنبه فکری
perspectives U جنبه فکری
provincialism U کوته فکری
reflective U فکری بازتابی
brain work U کار فکری
glasnost U سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
independent U آزاد یا کنترل شده توسط کسی
equanimity U تعادل فکری انصاف
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
He is an inconderate person . U آدم بی فکری است
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
psychopathy U اختلالات فکری وروانی
ideo motor act U عمل فکری- حرکتی
habiliment U جامه استعداد فکری
that is a good idea U خوب فکری است
intellectualize U بصورت فکری در اوردن
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
To stand at attention(ease). U بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
Freemason U [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
moron U فرد فاقد رشد فکری
obsessive compulsive state U حالت وسواس فکری- عملی
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ? U به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
To dismiss something from ones thoughtl . U فکری را از سر خود بیرون کردن
(have a) bee in one's bonnet <idiom> U فکری که مکررا به ذهن میآید
She's quite a back number. <idiom> U او [زن] آدم کهنه فکری است.
sympathizers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathisers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizer U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
morons U فرد فاقد رشد فکری
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
pixilated U دارای عدم تعادل فکری
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
freedom U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms U آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
obsessive compupsive disorer U روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
ideology U روش فکری فرد یا طبقه خاص
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
idological parties U احزاب دارای روش فکری خاص
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
ideologies U روش فکری فرد یا طبقه خاص
clicks U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
click U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked U نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
psychokinesis U عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
Marxism U روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
psychomotor U ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
orthopsychiatry U تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
cult U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
aeolist U انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
cults U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
blasts U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blast U آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
evolutionism U روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
feel out <idiom> U صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
deallocate U آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
dialectic U البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
egalitaire U روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
trotskism U سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
contention U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contentions U سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
lazy lines U سفیدک [رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
dogmatism U دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
controvrsism U روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
conservatism U عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism U روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
to release U آزاد کردن [رها کردن ] [از زندان]
horizon U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
pile U گوشت فرش [قسمت آزاد نخ در بالای گره است و ارتفاع آن بسته به نوع و محل بافت فرش از چند میلیمتر تا چند سانتیمتر می رسد.]
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic U مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
public U آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com