English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
answer U : جواب پاسخ
answered U : جواب پاسخ
answering U : جواب پاسخ
answers U : جواب پاسخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
replied U پاسخ دادن جواب کتبی
replies U پاسخ دادن جواب کتبی
reply U پاسخ دادن جواب کتبی
replying U پاسخ دادن جواب کتبی
Other Matches
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
irresponsive U جواب ندهنده بی جواب
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
riposte U جواب
replies U جواب
riposted U جواب
repost U جواب
irreprovable U بی جواب
in reply to U در جواب
riposting U جواب
ripostes U جواب
comebacks U جواب
comeback U جواب
rejoinders U جواب
responses U جواب
antiphony U جواب
rejoinder U جواب
whyŠthere is the answer U در سر جواب
reply U جواب
counterplea U جواب رد
replying U جواب
replied U جواب
recalcitrancy U جواب رد
recalcitrance U جواب رد
resolvent U جواب
response U جواب
answer pennant U پرچم جواب
answer mode U حالت جواب
toss off <idiom> U حاضر جواب
undertaking U جواب گو مسئول
have it <idiom> U به جواب رسیدن
snip snap U جواب زیرکانه
auto answer U خود جواب
response position U مکان جواب
A correct answer. U جواب صحیح
an abrupt answer U جواب تند
nope U جواب منفی
responds U جواب دادن
interlocutor U جواب دهنده
interlocutors U جواب دهنده
A straightforward answer. U جواب سر راست
responded U جواب دادن
respond U جواب دادن
undertaker U جواب گو مسئول
unanswerable U جواب ناپذیر
answerable U جواب دار
favourable U جواب مساعد
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
send away U جواب دادن
voice response U جواب صوتی
to make a response U جواب دادن
reply paid U جواب قبول
irrefragably U بطور بی جواب
undertakers U جواب گو مسئول
question answer U سئوال- جواب
recitative U جواب دادن
responsory U جواب جماعت
counter memorial U جواب یادداشت
The wrong answer. U جواب غلط
brusque U پیش جواب
to give the mitten U جواب کردن
talk back <idiom> U بی ادبانه جواب دادن
He answered nothing. U اصلا جواب نداد
sally U جواب سریع و زیرکانه
rebut U جواب متقابل دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
flea in one's ear <idiom> U جواب دندان شکن
rebutted U جواب متقابل دادن
replies U جواب شفاهی دفاعیه
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
replying U جواب شفاهی دفاعیه
rebutting U جواب متقابل دادن
reply U جواب شفاهی دفاعیه
replied U جواب شفاهی دفاعیه
sallies U جواب سریع و زیرکانه
to return a greeting U جواب سلام دادن
telephone responder U جواب دهنده تلفن
to meet U [به نیازی] جواب دادن
answered U جواب احتیاج را دادن
corespondent U مسئول جواب گویی
answering U جواب احتیاج را دادن
counterbid U جواب خریداربه فروشنده
counterclaim U جواب به ادعای شاکی
have her cable U لنگر جواب دادن
unique solution U جواب منحصر بفرد
to accommodate U [به نیازی] جواب دادن
to comply [with] U [به نیازی] جواب دادن
unansweable U بی جواب تکذیب ناپذیر
answers U جواب احتیاج را دادن
retort U جواب متقابل دادن
repartee U جواب شوخی امیز
retort U جواب متقابل تلافی
sockdologer U اتمام حجت جواب
retorts U جواب متقابل دادن
retorts U جواب متقابل تلافی
A crushing reply(retort). U جواب دندان شکن
answer U جواب احتیاج را دادن
To dismiss(sack,discharge)someone. U کسی را جواب کردن
Touché! U خوب جواب دادی!
sockdolager U اتمام حجت جواب
In response (reply) to your letter. U در جواب نامه تان
answered U جواب دادن از عهده برامدن
He was pressed for pressed for ad answer . U به اوفشار آوردند تا جواب بدهد
bite the hand that feeds you <idiom> U جواب خوبی را با بدی دادن
refutative U تکذیب کننده متضمن جواب رد
answer U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
meet some one's objections U به ایرادات کسی جواب دادن
Answer me this question. U جواب این سؤالم را بده
To take the salute. U جواب سلام ( نظامی ) رادادن
He didnt return (acknowledge) my greetings. U جواب سلام مرا نداد
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
antiphony U انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
audio response device U دستگاه جواب دهنده سمعی
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
Why don't you answer? U چرا جواب نمی دهید؟
refutatory U تکذیب کننده متضمن جواب رد
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
counter U جواب دادن معامله بمثل کردن با
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
countering U جواب دادن معامله بمثل کردن با
To answer back. U جواب دادن ( یکی بدو کردن )
countered U جواب دادن معامله بمثل کردن با
A sharp note(reply). U نامه (جواب ) تند ( شدید اللحن )
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
responsive U دارای عکس العمل سریع جواب گو
responsor U دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
the answer is right under your nose <idiom> U جواب مثل روز روشن است
This does not satisfy me. U این جواب مرا قانع نمی کند
antiphon U سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
transponder U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
transpondor U دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
respond U پاسخ
response [commentary] U پاسخ
responded U پاسخ
replication U پاسخ
in reply to U در پاسخ
responds U پاسخ
answerback U در پاسخ
counterplea U پاسخ رد
responsions U پاسخ
negative reply U پاسخ رد
replies U پاسخ
in answer to U در پاسخ به
answering U پاسخ
statement U پاسخ
answered U پاسخ
answer U پاسخ
replied U پاسخ
rebutter U پاسخ رد
responses U پاسخ
answers U پاسخ
representation [statement] U پاسخ
no U : پاسخ نه
response U پاسخ
reaction [answer, commentary] U پاسخ
reply U پاسخ
replying U پاسخ
item of written comment U پاسخ
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
delayed response U پاسخ درنگیده
w response U پاسخ کلی
discriminatory response U پاسخ افتراقی
distal response U پاسخ دوربرد
response equivalence U هم ارزی پاسخ
response latency U نهفتگی پاسخ
color response U پاسخ رنگ
whole response U پاسخ کلی
response intensity U شدت پاسخ
content response U پاسخ محتوایی
correct response U پاسخ درست
right answer U پاسخ درست
consummatory response U پاسخ پایانی
response generalization U تعمیم پاسخ
response rate U سرعت پاسخ
response duration U مدت پاسخ
preparatory response U پاسخ مقدماتی
image response U پاسخ تصویر
impluse response U پاسخ ایمپولز
position response U پاسخ مکانی
operandum U ابزار پاسخ
manipulandum U ابزار پاسخ
answers U : پاسخ دادن
conditioned response U پاسخ شرطی
answering U پاسخ به یک سوال
answers U پاسخ به یک سوال
reflection response U پاسخ قرینه
irresponsive U پاسخ ندهنده
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com